دانلود متن سؤالات مسابقه بزرگ غدیر93  
     
 
متن خطبه‌ی پیامبر در روز غدیر Html  

بسم الله الرحمن الرحیم
متن کامل خطبه‌ی پیامبر(ص) در روز غدير

از سؤال 1 تا 20
حمد و ثنای الهی

 ستایش خداوندی را که در یگانگی، والا و در بیهمتایی، نزدیک و در اقتدار شکوهمند، و در ارکان خود بسی بزرگ است. دانشش بر همه چیز احاطه دارد و حال آنکه او در مقام خوش است و آفریدگان، همگی مقهور قدرت اویند. بزرگی که پیوسته بوده و ستودهای که همیشه خواهد بود. پدید آورنده آسمانهای بلند و گستراننده گستره شدهها و فرمانروای مطلق زمینها و آسمانهاست و بیاندازه پاک و بینهایت پاکیزه است. پروردگار فرشتگان و روحالقدس و نسبت به هر آنچه آفریده، فزونبخش است و چه ساخته و پرداخته، غرقه عطا و فضل اویند. هر دیدهای را میبیند، و هیچ دیده­ای را توان دیدار او نیست.

بزرگوار و بردبار و بخشنده ایست که رحمتش همه چیز را فرا گرفته و منعمی است که بر همه مخلوقات منت دارد.

در اجرای کیفر مجرمان شتاب نمیکند و به عذابی که در خور آنند تعجیل نمینماید. به اسرار نهان و به سویداء سینهها آگاه است و هیچ رازی از او پوشیده نیست و هیچ امر پنهانی او را به اشتباه نمیافکند.

بر همه اشیاء، محیط و بر همه چیز، چیره و بر هر نیرویی غالب و بر هر کاری تواناست. نیست مانندی برایش و حال آن که او پدید آورنده همه موجودات است از نیستی. جاودانی که به عدل، پایدار است و خدایی جز او نیست. سرافراز و حکیم و والاتر از آنکه به دیدهها مشهود گردد و لیکن او هر دیدهای را در مییابد و بر هر چیز دقیق و آگاه است.

به دیده هیچ بیننده در نیامده تا وصفش ممکن شود و احدی را از چگونگی پیدا و پنهانش آگاهی نیست مگر به همان مقدار که خود (عزّوجلّ) از خویشتن خبر داده است.

و گواهی میدهم: او خدایی است که هستی، آکنده قداست اوست و آغازِ بی آغاز و انجام بی فرجام (همه هستی) به نور او احاطه شده است.

فرمانش بی مشورت مستشاری جاری و نافذ است و قضا و تقدیرش بی مدد همکاری، بر کائنات حکومت دارد و در تدبیر امر خلقش، هیچ نقص و بی نظمی نیست.

موجودات را بی آنکه نمونهای از پیش داشته باشد، ابتکار و خلقت فرمود و بدون کمک هیچ یاوری آنها را بیافرید و در این هنگامه نه او را رنجی و نه نیازی به چاره سازی بود. به ایجاد خلق اراده نموده پس خلق، خلعت هستی یافتند و (به نور وجودش) آشکار شدند. پس اوست خدایی که معبودی جز او نیست، آن (خدایی) که به صنع خود، اتقان و استواری داد و در مصنوع خود، حسن و زیبایی نهاد. دادگریست که هرگز ستم نکند و بزرگواریست که کلیه امور به او باز میگردد.

و گواهی میدهم اوست که هستی در برابر قدرتش فروتن و در مقابل هیبتش سر افکنده و تسلیم است.

اوست سلطان سلاطین و مالک همه ملکها و گرداننده افلاک و فرمانروای مهر و ماه که هر یک تا زمانی مقدّر در کار گردشند. اوست که چادر شب بر رخسار روز کشد و شب را در نور روز فراگیر کند که هر یک شتابان در جستجوی یکدیگرند. اوست شکننده ستمکاران و زورگویان و نابود کننده شیاطین پست و پلید.

نه او را ضدّی است و نه شریکی. یکتای بی نیاز است. نه کسی زاده اوست و نه او زاده کسی و نه احدی همتا و مانند وی است معبودی یکتا و پروردگاری ارجمند است هر چه خواهد کند و ارادهاش بر جهان فرمانرواست. او بر هر چیز و به شمار همه چیز آگاه است. مرگ و زندگی، نیازمندی و بی نیازی به اراده او و خنده و گریه و منع و عطا به خواست اوست.

ملک و سلطنت، از آن او و ثنا و ستایش، ویژه او و خیر و نیکی به خواست اوست و اوست که بر هر کاری تواناست. شب را در روز، و روز را در شب فرو میبرد و خدایی جز او نیست. خدایی بس ارجمند و بسی بخشاینده. به خواهش بندگان، پاسخ میدهد و صاحب بخشش و عطای بزرگ است. به شمار نَفَس جانداران آگاه و پروردگار پری و آدمی است.

کاری بر او دشوار نیست و ناله فریاد خواهان او را به کاری وادار و ناگزیر نمیسازد به ستوه نیاورد او را اصرار اصرار کنندگان. نگهبان نیکان و توفیق بخش رستگان و سَروَر جهانیان است و آفریدگان را سزد که به هر حال، در خوشی و سختی و در شدت و راحت سپاس او گویند و ستایش او کنند.

و اینک من، در هر دشواری و راحت و در هر سختی و سستی ستایشگر اویم و به او و فرشتگان و فرستادگان و کتب آسمانیش، ایمان دارم.

فرمانش را به جان شنوده و فرمان بردارم و در هر کار که او را خشنود و راضی سازد، شتابندهام. به قضا و حکمش سر تسلیم دارم و به اطاعت فرمانهایش مشتاق و از عقوبت و مجازاتش سخت در هراسم که اوست خداوندی که از حیلهاش، ایمن نتوان نشست با آنکه از ستمش جای هیچ بیم و نگرانی نیست. اعتراف میکنم که بنده اویم و گواهی میدهم که او پرورنده و پروردگار من است و آنچه را که به من وحی فرموده، به مردم ابلاغ خواهم کرد. مبادا که به سبب مسامحه در انجام وظیفه تبلیغ، کوبه عذاب حق بر من فرود آید، عذابی که هیچ قدرتی را توانایی دفع آن نباشد که چه بزرگ است نیرنگ او.

فرمان الهی

نیست معبودی جز او که دستورم داده و اعلام کرده که: << اگر در ابلاغ آنچه اینک بر تو فرو فرستاده­ام کوتاهی کنی، در حقیقت ، به هیچ یک از وظایف رسالت و ابلاغ من عمل نکردهای >> و هم او – تبارک و تعالی – حفظ و نگهداری مرا در برابر مخالفان تعهد و تضمین کرده و او مرا کفایت کنندهای بزرگوار است. و اینک این است آن پیام که بر من نازل فرموده: بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم، یا أیُّها الرَّسولُ بَلِّغ ما أنزلَ إلَیکَ مِن ربک (فی عَلیٍ) و إِن لَم تَفعَل فَما بَلَّغتَ رِسالَتَک وَاللهُ یَعصِمُکَ مِنَ النّاسِ ¤. ای مردم! من در ابلاغ آنچه که بر حق بر من فرو فرستاده است، کوتاهی نکردهام و هم اکنون سبب نزول آن آیه را برایتان باز خواهم گفت: فرشته وحی خدا – جبرئیل u - سه بار بر من فرود آمده و از سوی حق تعالی، پروردگارم، فرمان داد تا در این مکان به پا خیزم و سپید و سیاه مردم را رسماً آگاهی دهم، که علی بن ابیطالب، برادر و وصی و جانشین من و امام پس از من است که نسبتش به من، همان نسبت است که هارون به موسی داشت، با این تفاوت که رسالت به من خاتمه یافته است و بعد از خداوند و رسولش، علی، ولیّ و صاحب اختیار شماست و پیش از این هم خداوند در این مورد آیهای دیگر از قرآن را نازل فرموده:

)) إنَّما وَلیُّکُمُ اللهُ وَ رَسولُهُ وَالَّذینَ امَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلوةَ وَ یُؤتُونَ الزَّکوةَ وَ هُم راکِعونَ))

علی بن ابیطالب، همان کسی است که نماز به پای داشت و در حال رکوع، به نیازمند، صدقه داده است و او در هر حالی رضای خدا را میجوید.

از جبرئیل u خواستم که از خداوند متعال معافیّت مرا از تبلیغ این مأموریت تقاضا کند؛ ای مردم چون میدانستم که در میان مردم پرهیزگاران، اندک و منافقان، بسیارند و از مفسده جویی گنه آلودگان و نیرنگ بازی آنان که دین اسلام را به تمسخر و استهزاء گرفتهاند، آگاهی داشتم؛ همانها که خداوند، در قرآن کریم، وصفشان کرده است:

/ یَقُولُونَ بِألسِنَتِهِم ما لَیسَ فی قُلُوبِهِم وَ یَحسَبُونَهُ هَیِّناً وَ هُوَ عِندَ اللهِ عَظیمً ¤ هنوز آن آزارها که این گروه بارها بر من روا داشتند، از خاطر نبردهام، تا آنجا که به دلیل ملازمت و مصاحبت فراوان علی با من و توجهی که به او داشتم، به عیب جویی من برخاستند و مرا زود باور که هر چه میشنود، بیاندیشه میپذیرد، خواندند تا آنکه خداوند عزّوجلّ، این آیه را نازل فرمود:

((وَ مِنهُمُ الَّذینَ یُؤذُونَ النَّبِیَّ وَ یَقُولُونَ هُوَ أذُنٌ قُل أذُنُ خَیرٌ لَکُم یُؤمِنُ بِاللهِ وَ یُؤمِنُ لِلمُؤمِنینَ ((

من هم اکنون میتوانم یک یک از این گروه را به نام و نشان، معرفی کنم؛ لیکن به خدا سوگند که من در مورد این افراد بزرگوارانه رفتار کرده و میکنم.

ولی اینها همه خدای را از من راضی نمیسازد مگر آنکه وظیفه خود را در مورد مأموریتی که از آیه شریفه ((یا أیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغ ما أنزِلَ إِلَیکَ ...)) یافتهام، به انجام برسانم.

((حال که چنین است پس))

اعلام رسمی ولایت

ای مردم! بدانید که خداوند، علی بن ابیطالب را ولیّ و صاحب اختیار شما معیّن فرموده و او را امام و پیشوای واجبالاطاعه قرار داده است و فرمانش را بر همه مهاجران و انصار و پیروان ایمانی ایشان و بر هر بیابانی و شهری و بر هر عجم و عربی و هر بنده و آزادهای و بر هر صغیر و کبیری و بر هر سیاه و سپیدی و بر هر خداشناس موّحدی، فرض و واجب فرموده و اوامر او را مطاع و بر همه کس نافذ و لازمالاجرا مقرر فرموده است. هر کس با علی (ع) به مخالفت برخیزد، ملعون است و هر کس که از او پیروی نماید، مشمول عنایت و رحمت حق خواهد بود.

مؤمن کسی است که به علی (ع) ایمان آورد و او را تصدیق کند. مغفرت و رحمت خداوند شامل او و کسانی است که سخن او را بشنوند و نسبت به فرمان او مطیع و تسلیم باشند.

ای مردم! این آخرین بار است که مرا در این موقعیّت، دیدار میکنید، پس گوش فرا دارید و به سخنانم دل سپارید و دستور پروردگارتان را فرمان برید.

خداوند عزّوجلّ، پروردگار و ولیّ و صاحب اختیار و خداوندگار شماست و گذشته از او و پیامبرش – محمّد (ص) – همین من که اکنون به پا خاسته و با شما سخن میگویم سپس بعد از من علی(ع) به امر خدا بر شما سمت ولایت و صاحب اختیاری دارد و پس از او امامت و پیشوایی تا روز واپسین و تا آن هنگام که خدا و پیامبرش را دیدار خواهید کرد، در ذرّیه و نسل من که از پشت علی(ع) هستند، قرار خواهد داشت.

جز آنچه خداوند، حلال کرده، حلال نیست و جز آنچه خداوند حرام فرموده حرام نیست و پروردگار، هر حلال و حرامی را به من معرفی کرده است و من نیز تمام آنچه خداوند از کتاب خود و حلال و حرامش، تعلیم نموده است، به علی(ع) آموختهام.

ای مردم! دانشی نیست که خداوند به من تعلیم نکرده باشد، و من نیز هر چه که تعلیم گرفتهام به علی(ع)، این امام پرهیزگاران و پارسایان آموختهام و دیگر دانشی نیست مگر آنکه به علی(ع) تعلیم کردهام و اوست امام و راهنمای آشکار.

ای مردم! مبادا که نسبت به او راه ضلالت و گمراهی سپرید و مبادا که از او روی برتابید و مبادا که از ولایت و سرپرستی او و از اوامر و فرمانهایش به تکبّر، سر باز زنید. اوست که هادی به حق و نابود کننده باطل است و از نا پسندیدهها بازتان میدارد. اوست که در راه خدا از سرزنش هیچ کس، پروا نمیکند و اوست نخستین کسی که به خدا و پیامبرش ایمان آورد و جان خویش را فدای رسول الله کرد، در آن هنگامهها که هیچ کس در کنار پیامبر باقی نماند، همچنان از او حمایت کرده و تنها رها ننمود و هم او بود که در آن روزگار که کسی را اندیشه پرستش و اطاعت خدا نبود، در کنار پیامبر، پروردگار خود را پرستش و عبادت میکرد.

ای مردم! علی را برتر و والاتر از هر کس بدانید که خدایش از همه، والاتر و برتر دانسته است! و به ولایت او تمکین کنید که خدایش به ولایت بر شما منصوب فرموده است.

ای مردم! علی(ع)، امام و پیشوا از جانب حق تعالی است و خداوند توبه منکران ولایت او را هرگز نخواهد پذیرفت و هرگز آنان را مشمول عنایت و مغفرت خویش، قرار نخواهد داد و خداوند، بر خود حتم و لازم فرموده که با آن کسان که از فرمان علی(ع) سر بپیچند، چنین رفتار کند و پیوسته تا جهان، باقی و روزگار، در کار است، ایشان را در شکنجه و عذابی سخت و توان فرسا معذّب دارد.

پس مبادا که از فرمانش معصیت کنید که به آتشی گرفتار خواهید شد که آدمی و سنگ، هیزم آنند و برای کافران فراهم گردیده است.

ای مردم! همه پیامبران پیشین و رسولان نخستین، مردم را به آمدن من بشارت دادهاند. من، خاتم پیامبران و رسولان خدایم و بر همه خلق آسمانها و زمینها حجّت و برهانم، هر کس در این امر، تردید کند، همچون کفّار جاهلیّت نخستین است و هر کس در سخنی از سخنان من شک نماید، در حقیقت، به تمام سخنان من شک کرده است و چنین کس، مستحق بلا و مستوجب آتش خواهد بود.

ای مردم! خداوند متعال با این فضیلتها که بر من، مرحمت فرموده، بر من منّت نهاده و احسان کرده است (آری) خدایی جز او نیست و تا جهان، برقرار و روزگار پایدار است در هر حال ستایش و سپاس من، ویژه اوست.

ای مردم! علی(ع) را برتر از همه بدانید که گذشته از من، از هر مرد و زنی، برتر و والاتر است. (بدانید) که خداوند، به خاطر ماست که به جهانیان، روزی میدهد و آفرینش بر پای و برقرار است؛هر آن کس که این سخن مرا انکار کند، ملعون و ملعون و مغضوب و مغضوب درگاه حق است.

هان. آگاه باشید که این سخنان را، به یقین، جبرئیل از سوی حق تعالی به من خبر داده و گفته است که: ((هر کس با علی(ع) به عداوت و دشمنی بر خیزد و ولایت و محبت او را در دل نگیرد، لعنت و خشم مرا نسبت به خود، فراهم کرده است))؛ پس هر کس باید که در کار خود بنگرد که برای فردای خود، چه آماده نموده است؛ پس باید که از مخالفت با علی(ع) سخت بر حذر باشید و مبادا که پس از ثابت قدمی، پایتان بلغزد که خداوند به هر چه کنید، آگاه است.

ای مردم! علی(ع) همان کس است که خدا در کتاب مجید خود، به عنوان ((جنب الله)) از او یاد کرده و از زبان مبتلایان به دوزخ، فرموده است: ((یا حَسرَتا عَلی ما فرَّطتُ فی جَنبِ الله.))

ای مردم! در قرآن به تدبر و تفکر، نظر کنید و در درک و فهم آیات آن بکوشید، و به محکمات آن توجه کنید و از متشابهاتش، پیروی می نمایید.

به خدا سوگند، غیر از این مرد که هم اکنون دست او را گرفته و او را بر کشیدهام هرگز دیگری نیست که بتواند دستورات قرآن را برای شما روشن کند و تفسیر آیات آن را بیان نماید، همین مردی که اکنون بازوی او را گرفتهام و به شما اعلام میکنم که:

هر کس را من مولا و سرپرست و صاحب اختیارم، علی(ع) مولا و سرپرست و صاحب اختیار اوست؛ این مرد، علی بن ابیطالب است، برادر و وصی من است، که فرمان دوستی و ولایت او از جانب حق متعال بر من نازل گردیده است.

ای مردم! علی(ع) و آن پاکان از فرزندانم، ثقل اصغرند و قرآن، ثقل اکبر است، که هر یک، از دیگری خبر میدهد و هر کدام، دیگری را تأیید و تصدیق میکند؛ میان این دو ثقل و این دو امر گرانقدر، جدایی نخواهند بود تا آنکه، قیامت در کنار حوض، به من برسند. ایشان امنای حق در میان خلق و فرمانروایان او بر روی زمیناند.

به هوش باشید که من، آنچه لازم بود، گفتم. به هوش باشید که مطلب و مقصود را ابلاغ کردم و به گوش شما رساندم. توضیح دادم که این امر، به دستور خداوند بود و من نیز از سوی او (عزّوجلّ) به شما ابلاغ نمودم. به هوش باشید که عنوان (امیرالمؤمنین) بر کسی جز برادر من روا نیست و این سمت و مقام و فرمانروایی بر مسلمانان، پس از من، برای هیچ کس جز وی مجاز و حلال نیست.

معرفی علی بن ابیطالب(ع)

(رسول خدا (ص) در این هنگام، بازوی علی(ع) بگرفت و او را بالا برده و به مردم نشان داد، تا آنجا که پاهای وی، محاذی زانوی پیامبر (ص) میرسید و پس از آن، به سخن ادامه داد):

ای مردم! این علی(ع) ، برادر و وصی من و مخزن علم و خلیفه و جانشین من است بر امّت. علی(ع) مفسّر قرآن، کتاب خداست اوست که مردم را به حق دعوت میکند و اوست که به هرچه موجب رضا و خوشنودی خداست، عمل کننده است.

اوست که دشمنان حق، در پیکار و ستیز و به فرمانبرداری و اطاعت از خدا، سخت کوش و باز دارنده مردمان از معاصی و نا فرمانیهاست. اوست خلیفه و جانشین رسول خدا، اوست امیر مؤمنان و پیشوا و هادی خلق خدا. اوست که به امر خدا قاتل ((ناکثین)) و ((قاسطین)) و ((مارقین)) است.

(ای مردم!) آنچه میگویم به فرمان پروردگارم میگویم و این خواست و دستور حق است که هیچ سخنی از او، به دست من تغییر و تبدیل نپذیرد؛ حال میگویم: خداوندا! هرکس که علی(ع) دوست میدارد، دوست بدار و هر کس که با وی دشمن است، دشمن دار. خداوندا! هر کس که علی(ع) انکار کند، لعنت کن و آن کس که پذیرای حق او نباشد، به خشم و غضب خود، گرفتار ساز. خداوندا! اگر اکنون، علی(ع)، ولیّ تو را به خلافت و جانشینی خود معیّن کردم و امری که موجب اگمال دین و اتمام نعمت تو بر این مردم است، بیان کردم، همه و همه به فرمان تو بود اینک تو پسندیدهای برای ایشان و فرمودی: (( وَ مَن یَبتَغِ غَیرَ الإسلامِ دیناً فَلَن یُقبَلَ مِنهُ وَ هُوَ فی الآخِرۀِ مِنَ الخاسِرینَ))

خداوندا! تو را گواه میگیرم و کافیست گواهی تو که من به وظایف تبلیغ و رسالت خود عمل کردم.

اهمیّت مسأله امامت

ای مردم! خداوند عزّوجلّ، کمال دین شما را در امامت و پیشوایی علی(ع) قرار داده است؛ پس هر کس که از او و جانشینان او از فرزندان من که از صلب اویند تا واپسین روز جهان پیروی و اطاعت نکند، به حبط و نابودی اعمال گرفتار گردیده و در آتش دوزخ، جاودانه، معذّب خواهد بود، نه دیگر عذابش تخفیف یابد و نه مهلت و فرصت نجاتی به او داده شود.

ای مردم! این علی(ع) است که مرا بیش از هر کس یاری کرده و از همه بر من سزاوارتر است. از تمام مردم به من نزدیکتر و از همه کس، نزد من محبوبتر و گرامیتر است.

خداوند عزّوجلّ و من از او راضی و خوشنودیم. آیهای در قرآن مُشعِر به رضایت حق از بندگان، نازل نشده مگر آن که در شأن علی(ع) است و هر جا که خداوند مؤمنین را مخاطب قرار داده، در درجه نخست، نظر به او داشته است. آیه مدحی نیست مگر آنکه در مورد اوست و بهشتی که در سوره (( هَل أتی علی الانسان یاد شده، برای اوست، و در نزول آن دیگری جز او منظور نشده و دیگری جز او مدح و ستایش نشده و دیگری جز او مدح و ستایش نشده است.

ای مردم! علی(ع)، ناصر دین خدا و حامی پیامبر خداست، اوست پارسای پرهیزگار و طیّب و طاهر و رهنما و ره یافته.

پیامبرتان، بهترین پیامبر و وصیّ او بهترین وصیّ و پسرانش بهترین اوصیاءاند.

ای مردم! ذریّه و نسل هر پیامبری از صلب خود اویند امّا ذریّه و نسل من از صلب علی(ع) هستند.

خطر انحراف و کار شکنی

ای مردم! شیطان به حسادت، آدم را از بهشت بیرون کرد، پس مبادا که نسبت به علی u حسد ورزید که اعمالتان یکسره باطل شود و به لغزش و انحراف درافتید؛ که آدم صفوت الله تنها به سبب یک معصیت، به زمین فرو افتاد؛ پس بر شماست که مراقب احوال خویشتن باشید. شما که در میانتان، دشمن خدا نیز هست.

(ای مردم!) جز شقیِ واژگون بخت کسی با علی u کینه نمیورزد و جز پارسای پرهیزگار، مِهر علی(ع) در دل نمیگیرد و جز اهل ایمان و مخلصان بی ریا به علی(ع) ایمان نخواهند آوردو به خدا سوگند سوره/ وَالعَصر إِنَّ الإِنسانَ لَفی خُسرٍ ... ¤ در شأن علی(ع) نازل شده است.

ای مردم! خدا را گواه میگیرم که در انجام وظایف رسالت فروگذار نکردم و بر پیامبر، جز ابلاغ فرمان حق، وظیفهای دیگر نیست.

ای مردم! نسبت به خداوند آنچنان که شایسته است پرهیزگار باشید مبادا که جزء مسلمانی دیده از جهان فرو بندید.

ای مردم! به خدا و پیامبرش باور آرید و به نوری که با او نازل شده ایمان آورید، پیش از آنکه خشم خدای شما را فرو گیرد و به مجازات، رخسارتان به عقب باز گردانده شود.

ای مردم! این نور از جانب حق تعالی در من سرشته شده و بعد از آن در طینت علی(ع) و سپس در نسل او قرار داده شده تا آنگاه که نوبت به امام قائم، مهدی(عج) رسد و اوست که سرانجام، حق خدا و حقوق ما را از خواهد ستاند؛ که خداوند عزّوجلّ ما را بر تمام مقصران و دشمنان و مخالفان و خائنان و معصیت کاران و ستمگران حجت قرار داده است.

ای مردم! به شما اعلام خطر میکنم، به هوش باشید که من فرستاده خدا به سوی شمایم و پیش از من رسولانی آمده و رفتهاند، آیا اگر من نیز از جهان بروم و یا کشته شوم، به راه پیشینیان خود، باز میگردید؟! ولی هر آنکس که به عقب باز گردد و به جاهلیت اسلاف خود روی کند، زیانی به خداوند نخواهد رساند، امّا پروردگار، سپاسگذاران را پاداش نیکو مرحمت خواهد کرد ای مردم! بدانید که علی(ع) همان کسی است که متّصف و موصوف به سپاسگذاری و شکیبایی است و پس از او فرزندان من که از صلب اویند، به این صفات مزیّن و ممتازند.

ای مردم! مسلمانیِ خود را بر خداوند منّت منهید، که موجب خشم و غضب پروردگار بر شما گردد و عذابی از سوی او به شما رسد، زیرا که حق در کمین است.

ای مردم! چیزی نمیگذرد که پس از من امامان و سردمدارانی پدید آیند که خلق را به آتش و دوزخ فرا خوانند اما این گروه را در روز قیامت یار و مددکاری نخواهد بود.

ای مردم! خدا و پیامبرش از این کسان، متنفّر و بیزارند.

ای مردم! اینان و پیروان و یارانشان، جملگی، در پستترین دوزخ گرفتار خواهند شد، و چه بد جایگاهی است دوزخ، برای این گروه که به تکبر گراییدهاند. هشدار باشید که اینان همان ((یاران صحیفه)) اند (اما هر یک از شما باید که در نامه اعمال خود بنگرد گر چه مردم جر تنی چند، نامه عمل خود را از یاد بردهاند). ای مردم! من این ولایت را به عنوان امامت و ارث تا روز قیامت، در ذریه و نسل خود قرار دادم و با این کار وظیفهای را که به آن مأمور بودم، به پایان بردم تا بر هر حاضر و غایب و بر هر کس که شاید در این انجمن بوده و یا در این اجتماع حضور نداشته است و حتی بر آنان که هنوز از مادر متولد نشدهاند، حجّت تمام باشد. باید که ماجرای امروز را حاضران به غائبان گزارش کنند و پدران به فرزندان تا واپسین روز خبر دهند. گر چه مدتی نخواهد گذشت که (عدهای) این امر را با غصب و ستم، از آن خود قرار خواهند داد و خدا آن غاصبان را لعنت کندو از رحمت خود، دور و مهجورشان سازد و در چنین حال، سزاوار این عذاب گردند که فرمود:

(( سَنُفرِغُ لَکُم أیُّهَا الثَّقَلانَ یُرسَلُ عَلَیکُما شُواظٌ مِن نارٍ وَ نُحاسٌ فَلا تَنتَصِران.))

ای مردم! خداوند شما را به حال خود رها نخواهد کرد تا آنکه پاک و پلید از یکدیگر ممتاز گردند و خدا شما را بر اسرار پنهان، آگاهی نداده و نخواهد داد.

ای مردم! سرزمینی نیست مگر آنکه خداوند، مردم آن را در اثر تکذیب حق، هلاک کرده و چنانکه خود به این معنی اشاره فرموده است:

((وَ کَذلِکَ نُهلِکَ القُری وَ هِیَ ظالِمَۀٌ))

و این علی(ع) امام و پیشوای شما و ولیّ و صاحب اختیار شماست. که خداوند، در مورد او تهدیدها و وعدهها کرده و خدا وعدههای خود را انجام خواهد داد.

ای مردم! پیش از شما، اکثر مردم نخستین به گمراهی رفتند و خداوند ایشان را هلاک نمود و هم اوست هلاک کننده گروههائی که از این پس میآیند، همچنانکه فرمود: /ألَم نُهلِکِ الأوَّلینَ، ثُمَّ نُتبِعُهُمُ الاخِرینَ، کَذلِکَ نَفعَلُ بِالمُجرِمینَ، وَیلٌ یَومئذٍ لِلمُکَذِّبینَ ¤ .

ای مردم! خداوند، مرا به پارهای از امور امر کرده و از پارهای دیگر نهی فرموده است و من نیز علی(ع) را به آن امور، امر و نهی کردهام؛ پس در حقیقت، او اوامر و نواحی حق را از پروردگار خود اخذ نموده است؛ پس باید که گوش به فرمان او کنید تا از سلامت برخوردار گردید و دستورش را به اجرا گذارید تا به راه هدایت رفته باشید و از آنچه نهی میکند حذر کنید تا به رشد و کمال رسید و خویشتن را بدان گونه که خواست اوست، باز سازید و مبادا که راههای دیگر شما را از پیمودن راه و رویه او باز دارد.

ای مردم! صراط مستقیم خداوند منم و شما به رعایت آن مأمور شدهاید و پس از من، علی(ع) و سپس فرزندانم که از صلب اویند امامان و پیشوایان شمایند که خلق را به راه راست هدایت می­کنند و پیوسته روی به سوی حق دارند. (پس از آن سوره حمد را تا پایان تلاوت کرد و به ادامه سخن پرداخت:)

ای مردم! این سوره (= حمد) در شأن من و علی(ع) و فرزندانش فرود آمد و شامل ایشان میگردد همچنین مخصوص آنهاست، ایشان، اولیای خدایند که نه خوفی در دل دارند و نه اندوهی آزارشان دهد، بدانید که حزب الله پیروز است و در برابر، دشمنان علی، گروهی اهل شقاق و نفاق و کینه ورزانی متجاوز و برادران اهریمنند که به منظور فریب و نیرنگ، سخنان بی مغز و آمیخته به رنگ و ریا با یکدیگر نجوا میکنند.

معرفی دوستان و دشمنان

ای مردم! دوستداران علی(ع) و فرزندانش، مردمی اهل ایمانند که خداوند در کتاب خود از آنان بدینگونه یاد کرده است:

/لا تَجِدُ قَوماً یُؤمِنونَ بِاللهِ وَالیَومِ الاخِرِ یُوادُّونَ مَن حادَّ اللهَ وَ رَسُولَهَ ... ¤ (سوره مجادله، آیه 22) دوستداران علی و فرزندانش کسانی هستند که نوشته شده در دلهایشان ایمان، و مدد نموده خداوند ایشان را بوسیله فرشتهای از سوی خودش و او وارد فرماید ایشان را در باغهائیکه جاریست از زیر آنها نهرهائی برای همیشه در آنجا میمانند. خداوند از ایشان راضی و ایشان از خداوند خوشنودند.

ایشان حزب خدا و آگاه باشید که حزب خدا رستگارانند!

خداوند عزّوجلّ در توصیف ایشان چنین فرموده است:

/ الَّذینَ آمَنُوا وَ لَم یَلبَسُوا ایمانَهُم بِظُلمٍ أولئِکَ لَهُمُ الأمنُ وَ هُم مُهتَدُونَ ¤.

و نیز میفرماید: ((اینان در امن و امان، به بهشت داخل شوند و فرشتگان با فروتنی، سلامشان دهند و گویند: پاک و پاکیزهاید شما؛ پس جاودانه در بهشت ساکن شوید)).

آگاه باشید دوستان ایشان کسانی هستند که خداوند در توصیفشان در جای دیگر فرماید:

((ایشان، در امن و سلامت و بی حساب به بهشت وارد میشوند)).

(و در مورد دشمنان ایشان فرموده است:)

((آگاه باشید دشمنان آنها کسانی هستند که به دوزخ در میافتند و غریو جهنم را که میجوشد و میخروشد و صدایی که از سوخت و سوز آن بر میخیزد، میشنوند)).

و نیز در قرآن آمده:

/کُلَّما دَخَلَت أمَّۀٌ لَعَنَت أختَها ¤.

همچنین درباره دشمنان آنها فرموده است:

/کُلَّما ألقِیَ فیها فَوجُ سَألَهُم خَزَنَتُها ألَم یأتِکُم نَذیرٌ، قالوا بَلی قَد جاءَنا نَذیرٌ فَکَذَّبنا وَ قُلنا ما نَزَّلَ اللهُ مِن شَیءٍ إِن أنتُم إِلّا فی ضَلالٍ کَبیرٍ ¤

آگاه باشید که دوستداران علی(ع) و فرزندانش به غیب ایمان دارند و از پروردگار خود در خشیت و هراسند. این گروه را اجر و پاداشی عظیم خواهد بود.

ای مردم! میان دوزخ و بهشت، تفاوتی بزرگ است.

دشمن ما همان است که خداوند او را مذمّت و لعنت فرموده و دوستدار ما مورد مدح و ستایش و محبّت پروردگار است.

ای مردم! من، منذر و ترسانندهام و علی هادی و رهنماست.

ای مردم! من، پیامبرم و علی، وصی من است.

معرفی حضرت مهدی (عج)

آگاه باشید البتّه! آخرین امام زمان قائمِ ((مهدی)) است.

آگاه باشید او یاری کننده دین خداست. آگاه باشید او انتقام گیرنده از ستمکاران است. آگاه باشید او گشاینده دژهای استوار و ویرانگر قلعههای مستحکم است. آگاه باشید او نابود کننده طوایف مشرک است. آگاه باشید او منتقم خونهای ناحق ریخته اولیاء خداست. آگاه باشید او حامی دین خداست. آگاه باشید او جرعه نوش دریای ژرف حقایق و معانی است. آگاه باشید او معرِّف هر صاحب فضیلتی است به برترینش و هر نادان بی فضیلتی است به نادانیش. آگاه باشید او برگزیده خدا و منتخب پروردگار عالم است. آگاه باشید او وارث همه دانشها و محیط به همه علوم است. آگاه باشید او خبر دهنده شئون خداوند و مراتب ایمان است. آگاه باشید او رشید و رهسپار صراط مستقیم و استوار است. آگاه باشید او آن کسی است که امور خلایق به او واگذار شده است. آگاه باشید او آن کسی است که گذشتگان به ظهور وی بشارت دادهاند. آگاه باشید او حجّت پایدار خداوند است که حجّت دیگری بعد از او نیست؛ زیرا حقّی نیست، که با او نباشد و نوری نیست که همراه او نباشد. آگاه باشید اوست آنکه کسی بر او پیروز نمیشود و کسی را در برابر او نصرت نتوان کرد.

آگاه باشید که او ولّی خداست در گستره زمین و فرمانروای حق است در میان خلایق و امین خداست در پیدا و پنهان.

طرح مسئله بیعت

ای مردم! آنچه لازم بود به شما فهماندم و برایتان توضیح دادم و این علی(ع) است که پس از من، تعلیم و تفهیم شما را به عهده خواهد گرفت. آگاه باشید از شما میخواهم که پس از پایان خطابه (به نشان قبول و تمکین) نخست با من و سپس با علی(ع)، دست بیعت دهید و میثاق خود را استوار کنید.

بدانید که من به خداوند تعهّد سپردهام و علی(ع) در برابر من تعهّد و بیعت نموده است و من، اکنون، از سوی حق تعالی از شما میخواهم که با علی(ع) بیعت کنید و بدانید که هر کس بیعت خود را بشکند، به زیان خویش اقدام کرده است:

/فَمَن نَکَثَ فإِنَّما یَنکُثُ عَلی نَفسِهِ ¤.

حج

ای مردم! حج و صفا و مروه از شعائر الهی است

/فَمَن حَجَّ أوِ اعتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَیهِ أن یَطَّوَّفَ بِهِما¤.

ای مردم! حج خانه خدا کنید که هیچ خاندانی نیست که به ان خانه وارد شود مگر آنکه بی نیاز گردد و هیچ خانوادهای از این خانه، رخ نتابیده، مگر آنکه به فقر و تهیدستی گرفتار آمده است. ای مردم! مؤمنی نیست که در آن موقف کریم بایستد مگر آنکه خداوند از معاصی گذشته او چشم پوشی می­کند. پس آنگاه که حجَّش تمام شد زندگی و اعمال را از نو آغاز میکند.

ای مردم! زائران خانه خدا از سوی حق تعالی، مدد و نصرت میشوند و هزینه سفرشان در دنیا جبران و نیز اندوخته روز واپسین ایشان خواهد شد که خداوند، پاداش نیکوکاران را تباه نخواهد فرمود.

ای مردم! خانه خدا را با اعتقاد کامل و با دقت و فهم درست زیارت کنید و مباد که بدون توبه و ترک گناهان گذشته خود، از آن مواقف شریف باز گردید.

ای مردم! اقامه نماز و پرداخت زکات، باید بر طبق دستور پروردگار و به همان روش که او فرمان داده است، به عمل آید و چنانچه با گذشت زمان، کوتاهی کنید یا مسائل و معارف دین را فراموش نمائید، این علی(ع) ولیّ و سرپرست شما، مبیّن آن معارف و احکام برای شماست. همان که خداوند عزّوجلّ، او را پس از من برای شما منصوب کرده و هم امامانی که به جانشینی من و او از سوی حق تعالی تعیین گردیدهاند، پاسخگوی مسایل و مشکلات شما خواهند بود و بر آنچه نمی­دانید آگاهتان خواهد کرد.

احکام الهی

آگاه باشید! حلال و حرام خدا، بیش از آن است که بتوانم یک به یک بر شمارم و معرفی نمایم؛ چون چنین است، در یک کلام میگویم که به حلالها امر میکنم و از حرامها نهی مینمایم و به منظور توضیح و تبیین آنها، مأمور شدهام که از شما بیعت گیرم و دست تعهد و پیمان بفشارم که آنچه از سوی حق تعالی درباره امیرالمؤمنین، علی(ع) و امامانی که از نسل من و علی(ع) به جهان خواهند آمد، پذیرفته باشید.

و مهدی(عج)، قائم امامان و قاضی به حق تا روز واپسین خواهد بود.

ای مردم! هر عمل حلالی که به شما معرفی کردم و هر کار حرامی که از آن نهی نمودم، از گفته خود باز نمیگردم و آن را تغییر نخواهم داد. این امر را به خاطر بسپارید و هرگز فراموش مکنید و به دیگران نیز سفارش کنید، مباد احکام مرا دیگرگون سازید.

آگاه باشید من سخن خود را مجدداً تأکید میکنم که: نماز را به پای دارید و زکات بدهید، امر به معروف و نهی از منکر کنید اما بدانید که سر آغاز هر امر به معروف و نهی از منکری این است که فرامین مرا بپذیرید و حاضران، آن را به غائبان، اطلاع دهید و به اطاعت از اوامر من وادارشان کنید. و از مخالفت با آنها بر حذرشان سازید؛ زیرا که اینها دستور خداوند عزّوجلّ و فرمان من است، و بدانید که بدون امام معصوم (و بی معرفت او) امر به معروف و نهی از منکر امکان پذیر نیست.

تنها راه هدایت

ای مردم! این قرآن است که امامان پس از علی(ع) را از فرزندان و از نسل او معرفی کرده و من نیز به شما توضیح دادم که علی از من و من از اویم. خداوند در کتاب خود فرموده است:

/وَ جَعَلَها کَلِمَۀً باقِیَۀً فی عَقِبِهِ ¤.

و من نیز گفتم: ((تا آن زمان که دست تمسک به دامن این دو امر گرانسنگ (یعنی کتاب خدا و عترت و خاندان من) زدهاید، هرگز به گمراهی و ضلالت دچار نخواهید شد)).

ای مردم! تقوی را پیشه خود کنید و از قیامت بیندیشید که خداوند متعال فرمود:

/إِنَّ زَلزَلۀَ السّاعَۀِ شَیءٌ عَظیم¤.

ای مردم! به مرگ بیندیشید و از حساب و میزان و محاکمه در پیشگاه پروردگار جهانیان غافل مباشید و ثواب و عقاب و پاداش و کیفر رستاخیز را از خاطر مبرید، که هر کس نیکی کند، پاداش یابد و هر کس دامن به بدی آلوده سازد، بهرهای از بهشت نخواهد داشت.

بیعت گرفتن

ای مردم! شما را از آن حد فزونتر است ک بتوانید یک یک، با من دست بیعت دهید در حالی که به فرمان خدا، مأمورم که از زبان هر یک از شما اعتراف گیرم که منصب فرمانروایی و امارت بر مؤمنان را که برای علی(ع) قرار دادهام پذیرفتهاید و نیز (مأمورم که) در مورد قبول امامت و ولایت امامانی که از نسل من و صلب علی(ع) میباشند، اقرار و بیعت گیرم. حال که چنین است، همگان یک صدا و به زبان، بگویید: (ای رسول خدا!) آنچه که در ولایت و رهبری مطلق علی(ع) و امامان پس از وی که از صلب اویند از جانب حق تعالی به ما ابلاغ کردی، شنیدیم و در برابر آن مطیع و تسلیمیم و به آن امر راضی و خوشنودیم! اینک ما به دل و جان و به زبان و دستمان، نسبت به قبول ولایت با تو بیعت می­کنیم و پیمان میبندیم که با این اعتقاد، زندگی کنیم و با آن بمیریم و تا آن زمان که سر از خاک برداریم، به آن پایبند بوده و هرگز در آن تغییر و تبدیلی ندهیم و شک و تردیدی ننماییم و از سر پیمان خود بر نخیزیم و از خدا و پیامبرش و امیرالمؤمنین، علی(ع) و فرزندانش حسن و حسین و امامان دیگر که از صلب علی(ع) به جهان آیند، فرمان بریم..

ای مردم! مقام و منزلتی که حسن و حسین نزد خدا و رسول او دارند، گوشزدتان کرده و ابلاغ نموده و متوجهتان ساختم که این دو تن سرور جوانان اهل بهشتند و پی از من که جدّ ایشانم و بعد از علی(ع)، منصب امامت خواهند داشت.

و (ای مردم!) بگویید: ((در این امر، مطیع خدا و پیامبرش و علی(ع)، و حسنین و امامان پس از ایشانیم. تو (ای پیامبر) در مورد ولایت امیرالمؤمنین از دل و جان با ما عهد و میثاق بستی؛ از کسانی که توفیق مصافحه یافتند به دست، و از آنها که توفیق این کار نیافتند، از زبانشان بیعت گرفتی. پیمان نمودیم که دیگری را به جای این امر نگیریم و دل و جانمان به جانب دیگر روی ننماید. خدا را در این کار شاهد گرفتیم او به شهادت، کافی است و تو نیز (پیامبر) و همچنین همه مطیعان فرمان حق از حاضر و غائب و فرشتگان و جنود خدا و همه بندگان او را همگی را گواه و شاهد این امر کردیم و خدا از هر شاهدی بزرگتر است.))

ای مردم! چه میگویید؟ خداوند، هر آوازی را میشنود و از سرّ و پنهان همه آگاه است. (بدانید) آن کس که به راه هدایت رود، به سود خود رفته و آن کس که به گمراهی گراید، تنها به زیان خویش اقدام کرده است. چرا که دست خدا فوق هر دستی و قدرتش برتر از هر قدرتی است.

ای مردم! از خدا بترسید و پرهیزگاری پیشه کنید و پیمان خود را با علی(ع) امیرالمؤمنین و با حسنین و امامان دیگر که کلمه طیبه باقیهاند، استوار نمایید. هر که در ین امر، مکر پردازد خدایش به هلاکت در افکند و آنکس که بر عهد خود پای فشرده خدایش رحمت کند / فَمَن نَکَثَ فَإِنَّما یَنکُثُ عَلی نَفسِهِ.. .¤

ای مردم! آنچه به شما گفتم، باز گویید و بر علی(ع)، با عنوان رسمی امیرالمؤمنین سلام دهید. بگویید: ((پروردگارا دستورت را شنیدیم و اطاعت کردیم تا از مرحمت و مغفرت تو بهرهمند شویم که بازگشت همه به توست)) و بگویید:

((سپاس خدای را که به این امر ما را هدایت و دلالت فرموده و اگر راهنمائیمان نمیکرد، ما، خود، به راه هدایت دست نمییافتیم))

ای مردم! فضایل و امتیازات علی بن ابیطالب و قدر و منزلتش نزد خداوند، که در کتاب خدا نازل شده، بیشتر از آن است که بتوانم در یک جلسه برایتان بر شمرم؛ پس هر کس که از مناقب و فضایل او نزد شما مطلبی گوید، از او بپذیرید.

ای مردم! هر کس از خدا و پیامبر او و از علی(ع) و امامان و پیشوایانی که معرفی کردم، فرمان بَرَد، به رستگاری بزرگی نایل آمده است.

ای مردم! رستگاران، کسانی هستند که در بیعت با علی(ع) و پذیرش ولایت او و در ادای سلام بر وی به عنوان امیرالمؤمنین، مبادرت و سبقت جویند، اینان در بهشتِ نعمتها متنعّم خواهند بود.

ای مردم! سخنی گویید که موجب رضای خدا باشد:

/فَإِن تَکفُرُوا أنتُم وَ مَن فِی الأرضِ جَمیعاً فَلَن یَضُرَّ اللهَ شَیئاً ¤.

خداوندا! مردان و زنان با ایمان را بیامرز و کافران را به غضب خود گرفتار ساز و ستایش، خدای راست که پروردگار جهانیان است.

(در این هنگام مردم، فریاد بر آوردند:)

فرمان خدا و پیامبر خدا را شنیدیم و با دل و زبان و دست مطیع و فرمانبرداریم. چون سخنان پیامبر، تمام شد، مردم بر گرد آن حضرت و امیرالمؤمنین(ع) سخت ازدحام کردند و هرکس می­خواست با ایشان، مصافحه و بیعت کند.

گویند نخستین کسی که موفق به مصافحه و بیعت شد، ابوبکر بود و پس از وی عمر و سپس عثمان بیعت کردند و به دنبال ایشان باقی مهاجران و انصار و دیگر مردمان، اقدام به بیعت کردند تا آنگاه که وقت نماز مغرب رسید. پیامبر در آن شب، نماز مغرب و عشا را پیوسته و در یک زمان به جای آورد.

در روایت است که پیامبر (ص) با هر گروه که به عنوان بیعت، مصافحه می­کرد، می­گفت:

((ألحَمدُ للّهِ الَّذی فَصَّلَنا عَلی جَمیعِ العالَمینَ)).

یعنی: ((ستایش خدای را که ما را بر همه جهانیان امتیاز مرحمت فرمود)).

 

     
 
متن کتاب «گرازش لحظه به لحظه از واقعه غدبر»  

«بسم الله الرحمن الرحیم»

متن کتاب«گزارش لحظه به لحظه از واقعه‌ی غدیر»

از سؤال 21 تا 30

غدير، داستان اعتقاد

در نقطه‏ى غدير توقفى بايد، كه با حقيقت انسان سر و كار دارد. هزار و چهارصد سال است كه شيعه زلال پر بركت غدير را به پاى درختان ولايت مى‏افشاند، و از آن بيابان خشك باغهاى پر ثمر اعتقادى و گلهاى زيباى محبت را پرورش مى‏دهد.

آغاز پانزدهمين قرنى است كه شيعه با حجتى قوى و برهانى قاطع، كه پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به دستش داده، پرچم بلند «اَشْهَدُ اَنَّ عَلِيّاً وَلِىُّ اللَّهِ» را برافراشته و از مرزهاى اعتقادى خويش پاسدارى مى‏كند.

غدير، مراسمى عظيم و مجموعه‏اى فراموش نشدنى در تاريخ اسلام است كه بعنوان «واقعه‏ى غدير» جايگاه خاصى در اعتقادات مقدس ما دارد.

در كتاب حاضر با يادى از عظمت مراسم سه روزه‏ى غدير در تاريخ اسلام، گزارشى به صورت لحظه به لحظه با تمام جزئيات واقعه‏ى غدير در قالب داستانى تقديم مى‏شود؛ تا غدير را آنگونه كه واقع شده بياموزيم و به نسلهاى آينده بسپاريم.

آنچه در ترسيم واقعه‏ى غدير آورده‏ايم با استناد به منابع است، و حتى يك كلمه بصورت تخيل و پردازش آورده نشده است. آدرسهاى منابع نيز بصورت پى‏نوشت در پايان كتاب آمده است.

به اميد روزى كه در كنار صاحب غدير حضرت بقية اللَّه الاعظم ارواحنا فداه و عجّل اللَّه فرجه، غدير را به جشنى ديگر نشينيم، و داستان آن روزهاى شيرين را از دو لب مبارك آن حضرت بشنويم.

قم، محمد باقر انصارى زنجانى

عيد غدير 1421، زمستان 1379

عظمت غدير

خطابه‏ى غدير بعنوان آينه‏ى تمام‏نماى ولايت اميرالمؤمنين (عليه‏السلام) بين تمام خطابه‏هاى اسلام ويژگيهايى دارد كه آن را بصورت منحصر بفرد درآورده است. اين اهميت باز مى‏گردد به متن خطبه و فضاى خاصى كه اين سخنرانى در آن انجام شده است.

مهمترين مقاصد حضرت در خطبه‏ى غدير را مى‏توان در موارد زير خلاصه كرد:

1. نتيجه‏گيرى از زحمات 23 ساله‏ى رسالت با تعيين ادامه دهندگان اين راه.

2. حفظ دائمى اسلام با جانشينانى كه از عهده‏ى اين مهم برآيند.

3. اقدام رسمى براى تعيين خليفه كه از نظر قوانين ملل سنديت دارد.

4. ترسيم خط مشى آينده‏ى مسلمين تا آخر دنيا.

5. اتمام حجت بر مخالفان اسلام اعم از مقصرين و معاندين.

اين اهداف بلند در سايه‏ى شرايطى انجام شد كه شايسته‏ى ابديت غدير بود، و آن را بعنوان يك واقعه‏ى استثنايى در آورد. امام باقر (عليه‏السلام) مى‏فرمايد:

لَمْ‏يُنادِ بِشَىْ‏ءٍ مِثْلَ ما نُودِيَ بِالْوِلايَةِ يَوْمَ الْغَديرِ. هيچ حكمى مثل ولايت در غدير اعلام نشده است!

عظمت خاص غدير را در جهات زير مى‏توان ترسيم كرد:

1. شرايطى كه براى ابلاغ اين اصل اعتقادى اسلام بر پا شد كه آن اجتماع بزرگ و شيوه‏ى خاص بيان و منبر، فقط در اين ماجرا بوده است. بخصوص مسئله‏ى وداع پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) با مردم حاكى از اين بود كه با اعلام ولايت اسلام از نظر دشمنان خارجى نفوذ ناپذير شده است.

2. مسئله‏ى امامت فقط بصورت يك خبر و پيام و خطابه اجرا نشد، بلكه بعنوان حكم و فرمان اجرا گرديد، و با گرفتن بيعت از عموم مسلمانان و تعهد گرفتن از آنان اعلام شد.

3. شرايط جغرافيايى غدير كه قبل از تقاطع جاده‏ها در جحفه و پيش از تفرق قبايل بوده است. همچنين توقف سه روزه در بيابانى داغ و شرايط زمانى حجة الوداع پس از ايام حج كه عظيم‏ترين اجتماع مسلمانان تا آن روز بود.

4. مقام مخاطِب خطبه، و نيز حالت خاص مخاطَبين يعنى

حاجيان، آن هم پس از اتمام حج و هنگام بازگشت، و نيز اعلام نزديكى رحلت پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، چه آنكه حضرت 70 روز پس از اين سخنرانى از دنيا رحلت نمودند.

5. خطاب خداوند كه: «اى پيامبر، ابلاغ كن آنچه از طرف خداوند بر تو نازل شده كه اگر ابلاغ نكنى رسالت خود را نرسانده‏اى»، كه در هيچيك از فرامين الهى چنين مطلبى گفته نشد.

6. بيم پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) از كارشكنى‏هاى منافقين، و دستور قاطع الهى بر لزوم ابلاغ حكم ولايت و امامت براى آينده‏ى مسلمين، از خصوصيات ابلاغ اين حكم الهى بود.

7. ضمانت الهى بر حفظ پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) از شرّ دشمنان در خصوص اين ابلاغ و رسالت كه در هيچيك از احكام الهى چنين ترسى نبود و چنين ضمانتى انجام نشد.

8. مفاهيم بلند و حساسى كه در تبيين مقام ولايت در متن خطبه فرمودند و معناى دقيق آن را به روشن‏ترين وجهى بيان نمودند.

9. مراسم خاصى كه قبل و بعد از خطبه واقع شد كه بيعت و عمامه‏ى «سحاب» و تهنيت از نمونه‏هاى آن است و دلالت بر اهميت ويژه‏ى اين ماجرا مى‏نمايد.

10. خطاب خداوند كه: «امروز دين شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم»، كه تا آن روز مشابه آن را هم نفرموده بود.

11. توجه خاصّ ائمه‏عليهم‏السلام به سخنان پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در غدير،و بخصوص كلام اميرالمؤمنين و حضرت زهراعليهماالسلام كه فرمودند:

«روز غدير خم براى كسى عذرى باقى نگذاشت». همچنين اهتمام علما به تفصيل مباحث مربوط به غدير به تبعيت از ائمه عليهم‏السلام بعنوان ريشه‏ى اصيل ولايت و امامت، بيانگر ارزش اعتقادى آن در طول تاريخ است.

12. سند و شيوه‏ى نقل اين حديث از نظر حديثى، تاريخى، كلامى و ادبى، و همچنين فراگيرى و راهيابى آن به قلوب مردم، در ميان روايات ولايت بى‏مانند است. محققان تواتر اين حديث را به اثبات رسانده، و همه‏ى مسلمانان با هر فرقه و مسلكى كه دارند به درستى اين حديث اعتراف كرده‏اند.

همه‏ى اينها حاكى از اهميت ويژه‏ى غدير در فرهنگ اسلام است، و به ما هشدار مى‏دهد كه اين اصل اعتقادى شيعه را با تمام هستى خويش پاس بداريم.

از مدينه تا غدير

آغاز سفر

در سال دهم هجرى پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) براى اولين بار بطور رسمى اعلان عمومى حج دادند تا همه‏ى مردم در حد امكان حاضر شوند. آن‏حضرت اين سفر را بعنوان «حجة الوداع» مطرح كردند، كه به معناى تنها سفر پر خاطره‏ى آن حضرت در دلها جاى گرفت.

هدف از اين سفر بيان دو حكم مهم از قوانين اسلام بود كه هنوز براى مردم بطور كامل و رسمى تبيين نشده بود: يكى حج، و ديگرى مسئله‏ى خلافت و ولايت و جانشينى بعد از پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله).

پس از دستور الهى، پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) مناديانى را به مدينه و اطراف آن فرستادند و تصميم اين سفر را به اطلاع همه رساندند تا هركس بخواهد خود را آماده‏ى اين سفر و همراهى آن حضرت نمايد.

پس از اعلان عمومى، عده‏ى بسيارى از اطراف مدينه به شهر آمدند تا همراه حضرت و مهاجرين و انصار در سفر مكه ملازم ركاب حضرت باشند.

با حركت كاروان پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در بين راه مدينه تا مكه افراد قبايل به جمعيت اضافه مى‏شدند. با رسيدن اين خبر مهم به مناطق دورتر، مردم اطراف مكه و شهرهاى يمن و غير آن نيز بسوى مكه سرازير شدند تا جزئيات احكام حج را شخصاً از پيامبرشان بياموزند و در اين اولين سفر رسمىِ حضرت بعنوان حج شركت داشته باشند.

اضافه بر آنكه حضرت اشاراتى فرموده بودند كه امسال سال آخر عمر من است، و اين مى‏توانست باعث شركت همه جانبه‏ى مردم باشد.

جمعيتى حدود يكصد و بيست هزار نفر در مراسم حج شركت كردند، كه فقط هفتاد هزار نفر آنان از مدينه بهمراه حضرت حركت كرده بودند، و جمعيت لبيك گويان در جاى جاى جاده در حركت بودند.

از مدينه تا مكه

كاروان بزرگ پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) روز شنبه بيست و پنجم ماه ذى قعده از مدينه حركت كردند. به دستور آن حضرت مردم لباس احرام همراه برداشته بودند، و خود حضرت نيز غسل كرده و دو لباس احرام همراه برداشتند؛ و براى احرام تا مسجد شجره در نزديكى مدينه آمدند.

اهل بيت معظم پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) كه فاطمه زهرا و امام حسن و امام حسين عليهم‏السلام و ساير فرزندان آن حضرت بودند، و نيز همسران آن حضرت همگى سوار بر هودجهاى شتران همراه حضرت بودند.

با رسيدن به «مسجد شجره» احرام بستند و مسير ده روزه تا مكه را آغاز كردند، و قافله‏اى عظيم كه شامل مردم سواره و پياده بود همراه آن حضرت به حركت در آمدند.

صبح روز يكشنبه را در منطقه‏اى توقف كردند و تا شب همانجا ماندند، و پس از نماز مغرب و عشا حركت كردند. صبح روز بعد به «عِرْق الظَبْيَة» رسيدند، و سپس در «رَوْحاء» توقف مختصرى كردند. از آنجا براى نماز عصر به «مُنصرَف» رسيدند. هنگام نماز مغرب و عشا در «مُتَعَشّى» پياده شدند و شام را همانجا صرف كردند. براى نماز صبح به «اثاية» رسيدند، و صبح روز سه‏شنبه در «عَرْج» بودند، و روز چهارشنبه به «سَقْياء» رسيدند.

در بين راه، پياده‏ها سختىِ راه را مطرح كردند و از حضرت سوارى درخواست نمودند. حضرت كه سوارى در اختيار نداشتند، دستور دادند تا براى آسانى سير، كمرهاى خود را ببندند و راه رفتنشان را بين تند رفتن و دويدن قرار دهند. با انجام اين دستور راحت‏تر شدند.

روز پنجشنبه به «اَبْواء» رسيدند كه قبر حضرت آمنه مادر پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) آنجا بود، و حضرت قبر مادر را زيارت كردند.

روز جمعه با عبور از «جُحفه» و «غدير خم» عازم «قُدَيْد» شدند و شنبه آنجا بودند. روز يكشنبه تا «عُسفان» آمدند و روز دوشنبه به «مَرّ الظهران» رسيدند و تا شب آنجا ماندند.

شب به سوى «سَيْرَف» حركت كردند و به آنجا رسيدند كه منزل بعدى مكه معظمه بود. بعد از ده روز طى مسافت، در روز سه شنبه پنجم ذى‏حجة اولين كاروان حج اسلام با جلال و عظمتى بى‏نظير وارد شهر «مكه» شدند.

حجاج يمن همراه اميرالمؤمنين

در ايامى كه سفر حج اعلام شد، اميرالمؤمنين (عليه‏السلام) با لشكرى از طرف پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به «نَجْران» و سپس «يمن» رفته بودند. هدف از اين سفر دعوت به اسلام و جمع‏آورى خمس و زكات و جزيه بود و نيز حل اختلافى كه بين اهل يمن پيش آمده بود.

پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) هنگام حركت از مدينه براى اميرالمؤمنين (عليه‏السلام) نامه‏اى فرستادند، و طى آن دستور دادند آن حضرت نيز با لشكر و كسانى از اهل يمن كه مايل به شركت در مراسم حج هستند از آنجا به سوى مكه حركت كنند.

اميرالمؤمنين (عليه‏السلام) پس از پايان كارهاى محوله در نجران و يمن، با لشكر همراه و دوازده هزار نفر از اهل يمن عازم مكه شدند. با نزديك شدن كاروان پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به مكه از طرف مدينه، اميرالمؤمنين (عليه‏السلام) هم از طرف يمن به اين شهر نزديك شدند و دستور دادند مردم در ميقات اهل يمن احرام ببندند.

سپس حضرت جانشينى در لشكر تعيين كردند و خود پيشتر به ملاقات پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) شتافتند، و در نزديكى مكه خدمت حضرت رسيدند و گزارش سفر را دادند. پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بسيار مسرور شدند و دستور دادند هر چه زودتر لشكر همراه و حجاج يمنى را به مكه بياورد. اميرالمؤمنين (عليه‏السلام) به محل لشكر بازگشتند و همراه آنان- همزمان با قافله‏ى پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله)- روز سه شنبه پنجم ذى‏حجه وارد مكه شدند.

اعمال حج‏

با رسيدن روز نهم ذى‏حجة مراسم حج آغاز شد. حضرت به موقف عرفات و سپس به مشعر رفتند، و روز دهم در مِنى قربانى و رمى جمرات و ساير اعمال را انجام دادند.

سپس طواف و سعى و بعد از آن اعمال ديگر حج را به ترتيب به انجام رساندند، و در هر مورد واجبات و مستحبات آن را براى مردم بيان فرمودند. بدينسان تا پايان روز دوازهم ذى حجة اعمال سه روزه‏ى حج پايان يافت.

تحويل ميراث انبياء به صاحب ولايت

پس از پايان مراسم حج دستور الهى بر پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) چنين نازل شد:

نبوت تو به پايان رسيده و روزگارت كامل شده است. اسم اعظم و آثار علم و ميراث انبياء را به على بن ابى‏طالب بسپار كه او اولين مؤمن است. من زمين را بدون عالمى كه اطاعت من و ولايتم با او شناخته شود و حجت بعد از پيامبرم باشد رها نخواهم كرد».

يادگارهاى انبياء عليهم‏السلام صُحُف آدم و نوح و ابراهيم عليهم‏السلام و تورات و انجيل و عصاى موسى (عليه‏السلام) و انگشتر سليمان (عليه‏السلام) و ساير ميراثهاى ارجمندى است كه فقط در دست حجج الهى است، و نزد انبياى گذشته و اوصياى ايشان دست به دست گشته تا آن روز كه خاتم انبياء (صلی‌الله‌علیه‌وآله) حافظ آن بود، و اينك بايد به اوصياى آن حضرت انتقال مى‏يافت.

پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، اميرالمؤمنين (عليه‏السلام) را فراخواند و مجلس خصوصى تشكيل دادند و ودايع الهى را به آن حضرت تحويل داد، و بدينسان ميراث ششهزار ساله‏ى انبياء عليهم‏السلام به اميرالمؤمنين (عليه‏السلام) سپرده شد. اين ودايع از اميرالمؤمنين (عليه‏السلام) به امامان بعد منتقل شده تاكنون كه در دست مبارك آخرين حجت پروردگار حضرت بقية اللَّه الاعظم (عليه‏السلام) است.

سلام به عنوان «اميرالمؤمنين»

پيش از حركت به سوى غدير، در مكه جبرئيل لقب «اميرالمؤمنين» را بعنوان اختصاص آن به على بن ابى‏طالب (عليه‏السلام) از جانب الهى آورد، اگر چه اين لقب قبلاً نيز براى آن حضرت تعيين شده بود.

پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) دستور دادند تا بزرگان اصحاب جمع شوند و طى مراسم خاصى نزد على (عليه‏السلام) بروند و بعنوان «اميرالمؤمنين» بر او سلام كنند و «السلام عليك يا اميرالمؤمنين» بگويند، و بدينوسيله در زمان حيات خود، از آنان اقرار بر امير بودن على (عليه‏السلام) گرفت.

در اينجا ابوبكر و عمر بعنوان اعتراض به پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) گفتند: آيا اين حقى از طرف خدا و رسولش است؟ حضرت غضبناك شد و فرمود: «حقى از طرف خدا و رسولش است. خداوند اين دستور را به من داده است».

اعلان عمومىِ حضور در غدير

با اينكه انتظار مى‏رفت پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در اين اولين و آخرين سفر حج خود مدتى در مكه بمانند، ولى بلافاصله پس از اتمام حج حضرت به منادىِ خود بلال دستور دادند تا به مردم اعلان كند:

فردا- روز چهاردهم ذى حجه- همه بايد حركت كنند تا در وقت معين در «غدير خم» حاضر باشند و كسى جز معلولان نبايد باقى بماند.

انتخاب منطقه‏ى «غدير» به امر خاص الهى از چند جهت قابل ملاحظه بود:

يكى اينكه در راه بازگشت از مكه، كمى قبل محل افتراق كاروانها و تقاطع مسيرها در جحفه است.

دوم اينكه در آينده‏هاى اسلام كه كاروانهاى حج در راه رفت و برگشت از اين مسير عبور مى‏كنند با رسيدن به وادى غدير و نماز در مسجد پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، تجديد خاطره و بيعتى با اين زيربناى اعتقادى خود مى‏نمايند و ياد آن در دلها احيا مى‏گردد.

سوم اينكه «غدير» محلى بسيار مناسب براى برنامه‏ى سه روزه پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و ايراد خطبه براى آن جمعيت انبوه بود.

اينك پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) پس از دورى ده ساله از وطن خود مكه- بدون آنكه مدتى اقامت كنند تا مسلمانان به ديدارش بيايند و مسائل خود را مطرح كنند- با پايان مراسم حج فوراً از مكه خارج شدند و مردم را نيز به خروج از مكه و حضور در «غدير» امر نمودند.

 

موقعيت جغرافيايى غدير خم

منطقه‏ى غدير خم بيابانى باز و وسيع در مسير سيلاب وادى جحفه بود. اين سيلاب از مشرق به مغرب جارى مى‏شد و پس از عبور از غدير به جحفه مى‏رسيد و سپس تا درياى سرخ ادامه پيدا مى‏كرد و سيلهاى ساليانه را به دريا مى‏ريخت.

در اين مسير آبگيرهايى طبيعى بوجود آمده بود كه پس از عبور سيل، آبهاى باقيمانده در آن جمع مى‏شدند و در طول سال بعنوان ذخاير آبى شناخته مى‏شدند و به آنها اصطلاحاً «غدير» مى‏گفتند.

در مناطق مختلف، غديرهاى زيادى در مسير سيلها وجود داشت كه با نامگذارى از يكديگر شناخته مى‏شدند. اين غدير هم براى شناخته شدن از غديرهاى ديگر بنام «غدير خم» نامگذارى شده بود.

كنار اين آبگير پنج درخت سرسبز و كهنسال از نوع «سَمُر» شبيه درخت چنار وجود داشت، كه درخت خاص صحراها است. اين پنج درخت با شاخ و برگ انبوه و قامت بلند، سايبانى خوب براى مسافران خسته ايجاد كرده بود.

لذا در آن شرايط، اين بيابان وسيع بعنوان بهترين مكان براى مراسم سه روزه‏ى غدير انتخاب شد، و جايگاه سخنرانى زير همان درختان در نظر گرفته شد كه هم مشرف بر بيابان و محل تجمع مخاطبين بود و هم سايبان مناسبى براى ايراد خطابه بنظر مى‏آمد.

سخنرانى غدير

ورود به منطقه غدير

روز پنجشنبه قافله‏ى عظيم غدير به حركت درآمد، و سيل جمعيت كه بيش از صد و بيست هزار نفر بودند بهمراه حضرت سفر پنج روزه تا غدير را آغاز كردند. حتى پنج هزار نفر از اهل مكه و دوازده هزار نفر از اهل يمن- در جهت مخالف مسير ديار خود- براى درك مراسم غدير همراه حضرت آمدند.

طبق فرمان پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) كسى از حاجيان در مكه باقى نماند و همه به قصد حضور در بزرگترين همايش تاريخى اسلام عازم ميعادگاه غدير شدند. كاروان از همان مسيرى كه از مدينه تا مكه آمده بودند بازمى‏گشتند.

پس از خروج از مكه ابتدا به «سَيْرَف» رسيدند و از آنجا تا «مَرّ الظهران» آمدند. آبادى بعدى «عُسفان» بود و از آنجا به «قُدَيْد» رسيدند. اينك به جحفه نزديك مى‏شدند كه «غدير» كنار آن بود.

نزديك ظهر روز دوشنبه هيجدهم ذى‏حجه، همينكه به منطقه‏ى «غدير خم» رسيدند، حضرت مسير حركت خود را به طرف راست جاده و به سمت غدير تغيير دادند و فرمودند:

اَيُّهَا النَّاسُ، أجيبُوا داعِيَ اللَّهِ، اَنَا رَسُولُ اللَّهِ.

اى مردم، دعوت كننده‏ى خدا را اجابت كنيد كه من پيام‏آور خدايم.

اين كنايه از آن بود كه هنگام ابلاغ پيام مهمى فرا رسيده است. لذا فرمان دادند تا منادى ندا كند: «همه‏ى مردم متوقف شوند، و آنانكه پيش رفته‏اند بازگردند، و آنانكه پشت سر هستند توقف كنند»، تا آهسته آهسته همه‏ى جمعيت در محل از پيش تعيين شده جمع گردند.

همچنين دستور دادند: كسى زير درختان كهنسالى كه در آنجا بود نرود و آن مكان براى برپايى جايگاه سخنرانى خالى بماند.

پس از اين دستور، همه‏ى مَرْكبها متوقف شدند، و كسانى كه پيشتر رفته بودند بازگشتند، و همه‏ى مردم در منطقه‏ى غدير پياده شدند، و هر يك براى خود جايى پيدا كردند و براى توقف سه روزه خيمه زدند، و كم‏كم آرام گرفتند.

اينك صحرا براى اولين بار شاهد تجمع عظيم بشرى بود. وجود مقدس پنج نور پاك، پيامبر و اميرالمؤمنين و حضرت زهرا و امام حسن و امام حسين‏عليهم‏السلام عظمت اين اجتماع بزرگ را چندين برابر مى‏كرد.

تركيب مختلفى مردان و زنان، از اقوام و قبايل و شهرهاى مختلف، با درجات متفاوتى از ايمان در برابر منبر پيامبرشان زانو زده بودند، كه اين نيز نقطه‏ى جالب توجه ديگرى از اين همايش با شكوه بود.

شدت گرما در اثر حرارت آفتاب و داغى زمين بحدى ناراحت كننده بود كه مردم و حتى خود حضرت گوشه‏اى از لباس خود را به سر انداخته و گوشه‏اى از آن را زير پاى خود قرار داده بودند، و عده‏اى از شدت گرما عباى خود را به پايشان پيچيده بودند!

آماده سازى جايگاه سخنرانى و منبر

از سوى ديگر، پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) چهار نفر از اصحاب خاص خود يعنى مقداد و سلمان و ابوذر و عمار را فراخواندند و به آنان دستور دادند تا به محل درختان كهنسال - كه در يك رديف كنار هم بودند- بروند و آنجا را آماده كنند.

آنها خارهاى زير درختان را كندند و سنگهاى ناهموار را جمع كردند و آنجا را جارو زدند و آب پاشيدند. سپس شاخه‏هاى پايين آمده‏ى درختان را كه تا نزديكى زمين آمده بود قطع كردند.

بعد از آن در فاصله‏ى بين دو درخت، روى شاخه‏ها پارچه‏اى انداختند تا سايبانى از آفتاب باشد، و آن محل براى برنامه‏ى سه روزه‏اى كه حضرت در نظر داشتند كاملاً مساعد شود.

سپس در زير سايبان، سنگها را روى هم چيدند و از رواندازهاى شتران و ساير مركبها هم كمك گرفتند، و منبرى به بلندى قامت حضرت ساختند و روى آن پارچه‏اى انداختند. منبر را طورى بر پا كردند كه نسبت به جمعيت در وسط قرار بگيرد و پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) هنگام سخنرانى مشرف بر مردم باشد تا صداى حضرت به همه برسد و همه او را ببينند.

با توجه به كثرت جمعيت، ربيعه را كه صداى بلندى داشت انتخاب كردند تا كلام حضرت را براى افرادى كه دورتر قرار داشتند تكرار كند تا مطالب را بهتر بشنوند.

پيامبر و اميرالمؤمنين بر فراز منبر

مقارن ظهر، انتظار مردم به پايان رسيد و منادىِ حضرت نداى نماز جماعت داد. مردم از خيمه‏ها بيرون آمدند و مقابل منبر جمع شدند و صفهاى نماز را منظم كردند. پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نيز از خيمه‏ى خود بيرون آمدند و در جايگاه نماز قرار گرفتند، و نماز جماعت را اقامه فرمودند.

بعد از آن مردم ناظر بودند كه پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) از منبر غدير بالا رفتند، و بر فراز آن ايستادند. سپس اميرالمؤمنين (عليه‏السلام) را فراخواندند، تا بر فراز منبر در سمت راستش بايستد. قبل از شروع خطبه، اميرالمؤمنين (عليه‏السلام) بر فراز منبر يك پله پائين‏تر در طرف راست حضرت ايستادند و دست پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بر شانه‏ى آن حضرت بود.

سپس آن حضرت نگاهى به راست و چپ جمعيت نمودند و منتظر شدند تا مردم كاملاً جمع شوند. زنان نيز در قسمتى از مجلس نشستند كه پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را بخوبى مى‏ديدند.

پس از آماده شدن مردم، پيامبر اكرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) سخنرانىِ تاريخى و آخرين خطابه‏ى رسمى خود را براى جهانيان آغاز كردند.

با در نظر گرفتن اين شكل خاص سخنرانى، كه دو نفر بر فراز منبر ايستاده‏اند، و بيش از صد و بيست هزار بيننده، آن مُبلِّغ اعظم را مى‏نگرند؛ به استقبالِ سخنانِ حضرت خواهيم رفت.

دقت در اين نكته لازم به نظر مى‏رسد كه اجتماع 120000 نفر براى يك سخنرانى و در مقابل يك خطيب كه همه بتوانند او را ببينند، در دنياى امروز هم مسئله‏ى غيرعادى است؛ تا چه رسد به عصر بعثت كه در گذشته‏ى ششهزار ساله‏ى انبيا تا آن روز هرگز چنين مجلس عظيمى براى سخنرانى تشكيل نشده بود.

 

 

سخنرانى پيامبر

سخنرانى تاريخى پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در غدير كه حدود يك ساعت طول كشيد، در يازده بخش قابل ترسيم است:

بنده خدا و تسليم اويم‏

حضرت در اولين بخش سخن، به حمد و ثناى الهى پرداختند و صفات قدرت و رحمت حق تعالى را ذكر نمودند، و بعد از آن به بندگى خود در مقابل ذات الهى شهادت دادند و فرمودند:

به او و ملائكه‏اش و كتابهايش و پيامبرانش ايمان مى‏آورم. دستور او را گوش مى‏دهم و اطاعت مى‏نمايم و به آنچه او را راضى مى‏كند مبادرت مى‏ورزم و در مقابل مقدرات او تسليم مى‏شوم.

يا ايها الرسول بَلِّغ

در بخش دوم، سخن را متوجه مطلب اصلى نمودند و تصريح كردند كه بايد فرمان مهمى درباره‏ى على بن ابى‏طالب ابلاغ كنم، و اگر اين پيام را نرسانم رسالت الهى را نرسانده‏ام و ترس از عذاب او دارم. همچنين تصريح كردند كه خداوند به من چنين وحى كرده است:

«يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإنْ لَمْ‏تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ»(مائده/67)

اى پيامبر ابلاغ كن آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده- درباره‏ى على، يعنى خلافت على بن ابى‏طالب- و اگر انجام ندهى رسالت او را نرسانده‏اى، و خداوند تو را از مردم حفظ مى‏كند.

سپس امر مؤكد پروردگار درباره‏ى اعلام ولايت را با صراحت تمام مطرح كردند و فرمودند: جبرئيل سه مرتبه بر من نازل شد و از طرف خداوندِ سلام پروردگارم- كه او سلام است- مرا مأمور كرد كه در اين محل اجتماع بپاخيزم و بر هر سفيد و سياهى اعلام كنم كه على بن ابى‏طالب برادرِ من و وصى من و جانشين من بر امتم و امام بعد از من است. نسبت او به من همانند نسبت هارون به موسى است جز اينكه پيامبرى بعد از من نيست. و او صاحب اختيار شما بعد از خدا و رسولش است.

خداوند در اين مورد آيه‏اى از كتابش بر من نازل كرده است: «اِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ»(مائده/55)

«صاحب اختيار شما خدا و رسولش هستند و كسانى كه ايمان آورده و نماز را بپا مى‏دارند و در حال ركوع زكات مى‏دهند». و على بن ابى‏طالب است كه نماز را بپا داشته و در حال ركوع زكات داده و در هر حال خداوند عزوجل را قصد مى‏كند. خداوند از من راضى نمى‏شود مگر آنچه در حق على بر من نازل كرده ابلاغ نمايم.

 

 

دوازده امام تا آخر دنيا

در سومين بخش، امامت دوازده امام بعد از خود را تا آخرين روز دنيا اعلام فرمودند تا همه‏ى طمعها يكباره قطع شود. براى درك عميق از اهميت مسئله فرمودند: اى مردم، اين آخرين بارى است كه در چنين اجتماعى بپا مى‏ايستم. پس بشنويد و اطاعت كنيد و در مقابل امر خداوند پروردگارتان سر تسليم فرود آوريد.

از نكات مهم در سخنرانى حضرت، اشاره به عموميت ولايت آنان بر همه‏ى انسانها و در طول زمانها و در همه‏ى مكانها و نفوذ كلماتشان در جميع امور بود، كه به اين صورت اعلام فرمودند: خداوند عزوجل صاحب اختيار شما و معبود شما است، و بعد از خداوند رسولش و پيامبرش كه شما را مخاطب قرار داده، و بعد از من على صاحب اختيار شما و امام شما به امر خداوند است، و بعد از او امامت در نسل من از فرزندان اوست تا روزى كه خدا و رسولش را ملاقات خواهيد كرد.

نيابت ائمه‏عليهم‏السلام از خدا و رسول در حلال و حرام و جميع امور دنيا و آخرت از نكات بسيار مهم خطبه بود كه آن را با كلماتى دقيق بيان فرمودند:

حلالى نيست مگر آنچه خدا و رسولش و آنان (امامان) حلال كرده باشند، و حرامى نيست مگر آنچه خدا و رسولش و آنان (امامان) بر شما حرام كرده باشند. خداوند عزوجل حلال و حرام را به من شناسانده است، و آنچه پروردگارم از كتابش و حلال و حرامش به من آموخته به او سپرده‏ام.

پس از بيان اين همه عظمت، مردم را از مخالفت برحذر داشتند و فرمودند: اى مردم، او از طرف خداوند امام است، و هركس ولايت او را انكار كند خداوند هرگز توبه‏اش را نمى‏پذيرد و او را نمى‏بخشد.

اى مردم، بخدا قسم پيامبران و رسولان پيشين به من بشارت داده‏اند، و من بخدا قسم خاتم پيامبران و مرسلين و حجت بر همه‏ى مخلوقين از اهل آسمانها و زمينها هستم. هر كس در اين مطالب شك كند مانند كفر جاهليت اول كافر شده است. و هر كس در چيزى از اين گفتار من شك كند در همه‏ى آنچه بر من نازل شده شك كرده است، و هر كس در يكى از امامان شك كند در همه‏ى آنان شك كرده است، و شك كننده درباره‏ى ما در آتش است.

بدانيد كه جبرئيل از جانب خداوند اين خبر را براى من آورده است و مى‏گويد: «هركس با على دشمنى كند و ولايت او را نپذيرد لعنت و غضب من بر او باد».

در اينجا حضرت مى‏خواستند حساس‏ترين قسمت سخنرانى را كه برنامه‏اى عملى نيز همراه داشت بيان كنند. لذا براى آمادگى مردم فرمودند: بخدا قسم، باطن قرآن را براى شما بيان نمى‏كند و تفسيرش را برايتان روشن نمى‏كند مگر اين شخصى كه من دست او را مى‏گيرم و او را بسوى خود بالا مى‏برم و بازوى او را مى‏گيرم و با دو دستم او را بلند مى‏كنم و به شما مى‏فهمانم كه:

هر كس من صاحب اختيار اويم اين على صاحب اختيار او است؛ و او على بن ابى‏طالب برادر و جانشين من است، و ولايتِ او از جانب خداوندِ عزوجل است كه بر من نازل كرده است.

سپس تصوير زيبايى از ارتباط دو ركن اعظم اسلام ارائه نمودند و فرمودند: اى مردم، على و پاكان از فرزندانم از نسل او ثقل اصغرند و قرآن ثقل اكبر است. هر يك از اين دو از ديگرى خبر مى‏دهد و با آن موافق است. آنها از يكديگر جدا نمى‏شوند تا بر سر حوض كوثر بر من وارد شوند. بدانيد كه آنان امين‏هاى خداوند بين مردم و حاكمان او در زمين هستند.

در اين مرحله با قاطعيتى تمام هرگونه تعرض به مقام صاحب غدير را حرام شمردند و فرمودند: بدانيد كه اميرالمؤمنينى جز اين برادرم نيست. بدانيد كه «اميرالمؤمنين» بودن بعد از من براى احدى جز او حلال نيست.

من كنت مولاه فهذا على مولاه‏

در بخش چهارم خطبه، پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) پس از مقدمه چينى‏هاى قبل و ذكر مقام خلافت و ولايتِ اميرالمؤمنين (عليه‏السلام)، براى آنكه تا آخر روزگار راه هر گونه شك و شبهه بسته باشد و در اين راه هر تلاشى در نطفه خنثى شود، آنچه بطور لسانى فرموده بودند به صورت عملى انجام دادند.

ابتدا به اميرالمؤمنين (عليه‏السلام) كه بر فراز منبر كنارشان ايستاده بودند، فرمودند: «نزديكتر بيا». آن حضرت نزديكتر آمدند و پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) از پشت سر دو بازوى او را گرفتند. در اين هنگام اميرالمؤمنين (عليه‏السلام) دست خود را باز كردند تا دستهاى هر دو به سوى آسمان قرار گرفت.

سپس پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) اميرالمؤمنين (عليه‏السلام) را- كه يك پله پايين‏تر قرار داشت- از جا بلند كردند تا حدى كه پاهاى آن حضرت محاذى زانوهاى پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) قرار گرفت و مردم سفيدى زير بغل ايشان را ديدند كه تا آن روز ديده نشده بود. در اين حال فرمودند:

مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ، اَللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ.

هر كس من نسبت به او از خودش صاحب اختيارتر بوده‏ام اين على هم نسبت به او صاحب اختيارتر است. خدايا دوست بدار هر كس على را دوست بدارد، و دشمن بدار هر كس او را دشمن بدارد، و يارى كن هر كس او را يارى كند، و خوار كن هر كس او را خوار كند.

در اين قسمت از خطبه، نزول وحى درباره‏ى كمال دين با ولايت اميرالمؤمنين (عليه‏السلام) را اعلام نمودند كه بسيار احساس برانگيز بود. حضرت فرمودند: پروردگارا، تو هنگام روشن شدن اين مطلب و منصوب نمودن على در اين روز، اين آيه را درباره‏ى او نازل كردى: «الْيَوْمَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ اَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي وَ رَضيتُ لكُمُ الْإِسْلامَ ديناً». (1) «و مَنَ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ ديناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِي اْلآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرينَ»(مائده/3)

«امروز دين شما را برايتان كامل نمودم و نعمت خود را بر شما تمام كردم و اسلام را بعنوان دين شما راضى شدم»، «هر كس دينى غير از اسلام انتخاب كند هرگز از او قبول نمى‏شود و در آخرت از زيانكاران خواهد بود». پروردگارا، تو شاهدى كه من ابلاغ نمودم.

دين خدا كامل شد

در بخش پنجم حضرت صريحاً فرمودند: «اى مردم، خداوند دين شما را با امامت او كامل نمود. پس هر كس اقتدا نكند به او و به كسانى كه جانشين او از فرزندان من و از نسل او هستند تا روز قيامت و روز رفتن به پيشگاه خداوند عزوجل، چنين كسانى اعمالشان در دنيا و آخرت از بين رفته و در آتش دائمى خواهند بود».

سپس براى آنكه مردم قدر چنين نعمتى را بدانند فرمودند: پيامبرتان بهترين پيامبر و وصيتان بهترين وصى و فرزندان او بهترين اوصياء هستند. اى مردم، نسل هر پيامبرى از صلب خود او هستند ولى نسل من از صلب اميرالمؤمنين على است.

بعد از آن ضمن بيان شمه‏اى از فضائل اميرالمؤمنين (عليه‏السلام) فرمودند: بدانيد كه با على دشمنى نمى‏كند مگر شقى و با على دوستى نمى‏كند مگر با تقوى، و به او ايمان نمى‏آورد مگر مؤمن مخلص. در اينجا با توجه به آيه‏ى «رضيت لكم الاسلام ديناً» فرمودند:

اى مردم، من خدا را شاهد گرفتم و رسالتم را به شما ابلاغ نمودم، و بر عهده‏ى رسول جز ابلاغ روشن چيزى نيست. اى مردم از خدا بترسيد آنطور كه بايد ترسيد، و از دنيا نرويد مگر آنكه مسلمان باشيد.

ماجراى سقيفه

مرحله ششم از سخنان پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) جنبه‏ى غضب الهى را نمودار كرد. حضرت با تلاوت آيات عذاب و لعن از قرآن فرمودند:

منظور از اين آيات عده‏اى از اصحاب من هستند كه مأمور به چشم پوشى از آنان هستم، ولى بدانند كه خداوند ما را بر معاندين و مخالفين و خائنين و مقصرين حجت قرار داده است، و چشم پوشى از آنان در دنيا مانع از عذاب آخرت نيست.

در اين مرحله به خلقت نورانى خود واهل بيت اشاره كردند و فرمودند: اى مردم، نور از جانب خداوند عزوجل در من نهاده شده و سپس در على بن ابى‏طالب و بعد در نسل او تا مهدى قائم؛ كه حق خداوند و هر حقى كه براى ما باشد مى‏گيرد.

سپس به امامانِ گمراهى كه مردم را به جهنم مى‏كشانند اشاره كرده فرمودند: اى مردم، بعد از من امامانى خواهند بود كه به آتش دعوت مى‏كنند و روز قيامت كمك نمى‏شوند. اى مردم، خداوند و من از آنان بيزار هستيم. اى مردم، آنان و يارانشان و تابعينشان و پيروانشان در پائين‏ترين درجه‏ى آتش‏اند و چه بد است جاى متكبران!

سپس اشاره‏اى رمزى به ماجراى سقيفه نمودند كه نطفه‏ى آن توسط منافقان در حجة الوداع با امضاى صحيفه‏ى ملعونه در مكه منعقد شده بود، و فرمودند: «بدانيد كه آنان اصحاب صحيفه هستند. پس هر يك از شما در صحيفه‏ى خود نظر كند»!!

وقتى پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نام «اصحاب صحيفه» را آورد اكثر مردم منظور حضرت از اين كلام را نفهميدند و برايشان سؤال انگيز شد، و فقط مجريان سقيفه و عده‏ى كمى كه توسط آن حضرت از ماجرا مطلع بودند، مقصود حضرت را فهميدند.

احساس رساندن پيامى بزرگ توسط بزرگِ پيامبران، سنگينى آن را از دوش حضرت برداشته بود. اين بود كه كلماتى حاكى از اين رضايت قلبى بر لسان مبارك حضرت جارى شد و فرمودند:

من رسانيدم آنچه مأمور به ابلاغش بودم، تا حجت باشد بر حاضر و غائب، و بر همه‏ى كسانى كه حضور دارند يا ندارند، به دنيا آمده‏اند يا نيامده‏اند. پس حاضران به غائبان، و پدران به فرزندان تا روز قيامت برسانند.

در اينجا با صراحت بيشترى درباره‏ى سقيفه فرمودند: «بزودى امامت را بعد از من بعنوان پادشاهى و با ظلم و زور مى‏گيرند. خداوند غاصبين و تعدى‏كنندگان را لعنت كند».

سپس مسئله‏ى امتحان الهى و عاقبت غاصبين را چنين مطرح كردند: «اى مردم، خداوند عزوجل شما را به حال خود رها نخواهد كرد تا آنكه خبيث را از پاكيزه جدا كند، و خداوند شما را بر غيب مطلع نمى‏كند. اى مردم، هيچ سرزمينِ آبادى نيست مگر آنكه خداوند اهل آن را در اثر تكذيبِ آيات الهى قبل از روز قيامت هلاك خواهد كرد و آن را تحت حكومت مهدى در خواهد آورد، و خداوند وعده‏ى خود را عملى مى‏نمايد».

ولايت و محبت اهل‏ بيت‏

در بخش هفتم، حضرت تكيه‏ى سخن را بر اثراتِ ولايت و محبت اهل‏بيت عليهم‏السلام قرار دادند و سوره‏ى حمد را- كه همه روزه تمام مسلمانان آن را مى‏خوانند- قرائت كردند و فرمودند: «اين سوره درباره‏ى من نازل شده، و بخدا قسم درباره‏ى ايشان (امامان) نازل شده است. بطور عموم شامل آنهاست و بطور خاص درباره‏ى آنان است». و بيان كردند كه اصحاب صراط مستقيم در سوره‏ى حمد شيعيان اهل‏بيت‏عليهم‏السلام هستند.

سپس آياتى از قرآن درباره‏ى اهل بهشت تلاوت فرمودند و آنها را به شيعيان و پيروان آل محمدعليهم‏السلام تفسير فرمودند. آياتى هم درباره‏ى اهل جهنم تلاوت كردند و آنها را به دشمنان آل محمدعليهم‏السلام معنى كردند. از جمله فرمودند:

بدانيد كه دوستان ايشان كسانى‏اند كه با سلامتى و در حال امن وارد بهشت مى‏شوند، و ملائكه با سلام به ملاقات آنان مى‏آيند و مى‏گويند: «سَلامٌ عَلَيْكُمْ، طِبْتُمْ، فَادْخُلُوها خالِدينَ». «سلام بر شما، پاكيزه شديد، پس براى هميشه داخل بهشت شويد».

نسل امامت، مسئله‏ى ديگرى بود كه با لسانى ديگر در اين بخش مورد تأكيد حضرت قرار گرفت و فرمودند: اى مردم، بدانيد كه من پيامبرم و على امام و وصى بعد از من است، و امامان بعد از او فرزندان او هستند. بدانيد كه من پدر آنانم و آنها از صلب او بوجود مى‏آيند.

حضرت مهدى(عج)‏

در بخش هشتم مطالبى اساسى درباره‏ى حضرت بقية اللَّه الاعظم حجة بن الحسن المهدى ارواحنا فداه فرمودند و مفصلاً اوصاف و شئون خاص حضرتش را مطرح كردند و آينده‏اى پر از عدل و داد به دست امام زمان عجل اللَّه فرجه را به جهانيان مژده دادند. سخنان بلند حضرت براى جمعيتى كه در آغاز راه اسلام بودند بسيار تعجب‏انگيز بود كه فرمودند:

بدانيد كه آخرينِ امامان، مهدى قائم از ماست. اوست غالب بر اديان، اوست انتقام گيرنده از ظالمين، اوست فاتح قلعه‏ها و منهدم كننده‏ى آنها، اوست غالب بر هر قبيله‏اى از اهل شرك و هدايت كننده‏ى آنان.

بدانيد كه اوست گيرنده‏ى انتقام هر خونى از اولياء خدا. اوست يارى دهنده‏ى دين خدا.

بدانيد كه اوست استفاده كننده از دريايى عميق. اوست كه هر صاحب فضيلتى را بقدر فضلش و هر صاحب جهالتى را بقدر جهلش نشانه مى‏دهد. اوست انتخاب شده و اختيار شده‏ى خداوند. اوست وارث هر علمى و احاطه دارنده به هر فهمى.

بدانيد كه اوست خبر دهنده از پروردگارش، و بالا برنده‏ى آيات الهى. اوست هدايت يافته‏ى محكم‏بنيان. اوست كه كارها به او سپرده شده‏است.

اوست كه پيشينيان به او بشارت داده‏اند، اوست كه بعنوان حجت باقى مى‏ماند و بعد از او حجتى نيست. هيچ حقى نيست مگر همراه او، و هيچ نورى نيست مگر نزد او.

بدانيد او كسى است كه غالبى بر او نيست و كسى بر ضد او كمك نمى‏شود. اوست ولىِّ خدا در زمين و حكم كننده‏ى او بين خلقش و امين او بر نهان و آشكارش.

پيمان وفادارى با غدير

در بخش نهم مسئله‏ى بيعت را مطرح كردند و ارزش و پشتوانه‏ى آن را چنين بيان فرمودند: بدانيد كه من بعد از پايان خطابه‏ام شما را به دست دادن با من بعنوان بيعت با او و اقرار به او، و بعد از من به دست دادن با خود او فرامى‏خوانم. بدانيد كه من با خدا بيعت كرده‏ام و على با من بيعت كرده است، و من از جانب خداوند براى او از شما بيعت مى‏گيرم.

در اين باره به قرآن استناد كردند و فرمودند: خداوند مى‏فرمايد:

«اِنَّ الَّذينَ يُبايِعُونَكَ اِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ، يَدُ اللَّهِ فَوْقَ اَيْدِيهِمْ، فَمَنْ نَكَثَ فَاِنَّما يَنْكُثُ عَلى نَفْسِهِ، وَ مَنْ أَوْفى بِما عاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتيهِ اَجْراً عَظيماً».(فتح/10)

كسانى كه با تو بيعت مى‏كنند در واقع با خدا بيعت مى‏كنند، دست خداوند بر روى دست آنان است. پس هر كس بيعت را بشكند اين شكستن بر ضرر خود اوست، و هر كس به آنچه با خدا عهد بسته وفادار باشد خداوند به او اجر عظيمى عنايت خواهد كرد.

احكام الهى جاودانه است

در دهمين بخش، حضرت درباره‏ى احكام الهى سخن گفتند كه مقصود بيانِ چند پايه‏ى مهم عقيدتى بود:

يكى پيش‏بينى آينده‏ى مسلمين در مشكلات كه فرمودند: اگر زمان طويلى بر شما گذشت و كوتاهى نموديد يا فراموش كرديد، على صاحب اختيار شما است و براى شما بيان مى‏كند. او كه خداوند عزوجل بعد از من بعنوان امين بر خلقش او را منصوب نموده است. او از من است و من از اويم. او و آنانكه از نسل من‏اند از آنچه سؤال كنيد به شما خبر مى‏دهند و آنچه را نمى‏دانيد براى شما بيان مى‏كنند.

سپس مسئله‏ى ثابت بودن احكام الهى تا ابد را با عباراتى بلند بيان فرمودند:

اى مردم، هر حلالى كه شما را بدان راهنمايى كردم و هر حرامى كه شما را از آن نهى نمودم، هرگز از آنها بر نگشته‏ام و تغيير نداده‏ام. اين مطلب را بياد داشته باشيد و آن را حفظ كنيد و به يكديگر سفارش كنيد، و آن را تبديل نكنيد و تغيير ندهيد.

نكته‏ى ديگر مسائل جديدى بود كه در آينده براى مسلمين پيش مى‏آمد كه در اين باره فرمودند: مأمورم كه از شما بيعت بگيرم و با شما دست بدهم بر اينكه قبول كنيد آنچه از طرف خداوند عزوجل درباره‏ى اميرالمؤمنين على و جانشينان بعد از او آورده‏ام كه آنان از نسل من و اويند، (و آن موضوع) امامتى است كه فقط در آنها بپا خواهد بود، و آخر ايشان مهدى است تا روزى كه خداى مدبِّرِ قضا و قدر را ملاقات كند.

ديگر اينكه بالاترين امر به معروف و نهى از منكر را تبليغ پيام غدير اعلام كردند و فرمودند:

بدانيد بالاترين امر به معروف آنست كه سخن مرا بفهميد و آن را به كسانى كه حاضر نيستند برسانيد و او را از طرف من به قبولش امر كنيد و از مخالفتش نهى نمائيد، چرا كه اين دستورى از جانب خداوند عزوجل و از نزد من است، و هيچ امر به معروف و نهى از منكرى نمى‏شود مگر با امام معصوم.

با دوازده امام بيعت كنيد

در آخرين مرحله‏ى خطابه بيعتِ لسانى انجام شد. براى اين هدف دو زمينه‏سازى انجام شد:

يكى بيان علت اين بيعت لسانى بود. درباره‏ى اينكه قبل از بيعت با دست بصورت زبانى از آنان اقرار گرفتند، فرمودند:

اى مردم، شما بيش از آن هستيد كه با يك دست و در يك زمان با من دست دهيد، و پروردگارم مرا مأمور كرده است كه از زبان شما اقرار بگيرم درباره‏ى آنچه منعقد نمودم براى على اميرالمؤمنين و امامانى كه بعد از او مى‏آيند و از نسل من و اويند، چنانكه به شما فهماندم كه فرزندان من از صلب اويند.

ديگرى تعيين عبارات حاكى از محتواى بيعت بود كه مى‏بايست همه‏ى مردم به آن اقرار مى‏كردند و بيعت با دست هم حساب مى‏شد. از آنجا كه اين بيعت بر سر يك مسئله‏ى موقت و زود گذر نبود بلكه بر سر يك اعتقاد آن هم به بلنداى ابديت بود، لذا حضرت عبارات مفصلى را بر لسان مبارك جارى كردند و از مردم خواستند آنها را عيناً تكرار كنند.

لذا خطاب به حاضرين فرمودند: پس همگى چنين بگوئيد:

«ما شنيديم و اطاعت مى‏كنيم و راضى هستيم و سر تسليم فرود مى‏آوريم درباره‏ى آنچه از جانب پروردگار ما و خودت به ما رساندى، درباره‏ى امر امامتِ اماممان على اميرالمؤمنين و امامانى كه از صلب او به دنيا مى‏آيند.

بر اين مطلب با قلبهايمان و با جانمان و با زبانمان و با دستانمان با تو بيعت مى‏كنيم. بر اين عقيده زنده‏ايم و با آن مى‏ميريم و (روز قيامت) با آن محشور مى‏شويم. تغيير نخواهيم داد و تبديل نمى‏كنيم و شك نمى‏كنيم و انكار نمى‏نمائيم و ترديد به دل راه نمى‏دهيم و از اين قول برنمى‏گرديم و پيمان را نمى‏شكنيم.

تو ما را به موعظه‏ى الهى نصيحت نمودى درباره‏ى على اميرالمؤمنين و امامانى كه گفتى بعد از او از نسل تو و فرزندان اويند، يعنى حسن و حسين و آنانكه خداوند بعد از آن دو منصوب نموده است.

پس براى آنان عهد و پيمان از ما گرفته شد، از قلبهايمان و جانهايمان و زبانهايمان و ضمايرمان و دستهايمان. هر كس توانست با دست بيعت مى‏نمايد و گرنه با زبانش اقرار مى‏كند. هرگز در پى تغيير اين عهد نيستيم و خداوند (در اين باره) از نفسهايمان دگرگونى نبيند.

ما اين مطالب را از قول تو به نزديك و دور از فرزندانمان و فاميلمان مى‏رسانيم، و خدا را بر آن شاهد مى‏گيريم. خداوند در شاهد بودن كفايت مى‏كند و تو نيز بر اين اقرار ما شاهد هستى«.

پيداست كه حضرت، عين كلامى را كه مى‏بايست مردم تكرار كنند به آنان القا فرمودند و عبارات آن را مشخص كردند تا هر كس به شكل خاصى براى خود اقرار نكند، بلكه همه به مطلب واحدى كه حضرت از آنان مى‏خواهد التزام دهند و بر سر آن بيعت نمايند. مردم نيز پس از هر جمله، آن را تكرار مى‏كردند و بدينوسيله از همان فراز منبر بيعت عمومى گرفته شد.

همچنين از مردم خواستند خدا را بر چنين نعمتى سپاسگزار باشند كه اجازه نداد مردم با انتخاب ناقص خود خليفه‏اى براى خود برگزينند، بلكه ذات الهى مستقيماً در اين باره تصميم‏گيرى نمود و نتيجه‏ى آن را به بشر الزام فرمود.

كلمات نهايى پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) دعا براى اقراركنندگان به سخنانش و نفرين بر منكرين اوامر آن حضرت بود، و با حمد خداوند خطابه‏ى حضرت پايان يافت.

 

 

مراسم سه روزه در غدير

تبريك و تهنيت غدير و ولايت

پس از اتمام خطبه، صداى مردم بلند شد كه: «آرى، شنيديم و طبق فرمان خدا و رسول با قلب و جان و زبان و دستمان اطاعت مى‏كنيم».

بعد به سوى پيامبر و اميرالمؤمنين صلوات اللَّه عليهما و آلهما ازدحام كردند و براى بيعت سبقت مى‏گرفتند و با ايشان دست بيعت مى‏دادند. اين ابراز احساسات و فريادهاى شعفى كه از جمعيت برمى‏خاست، شكوه و ابهت بى‏مانندى به آن اجتماع بزرگ مى‏بخشيد.

در اين حال پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) مى‏فرمود: «الْحَمْدُ للَّهِ الَّذي فَضَّلَنا عَلى جَميعِ الْعالَمينَ».

نكته‏ى قابل توجهى كه در هيچيك از پيروزى‏هاى پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) - چه در جنگها و چه ساير مناسبتها و حتى فتح مكه- سراغ نداريم، اين است كه حضرت در روز غدير فرمودند: «به من تبريك بگوئيد! به من تهنيت بگوئيد! زيرا خداوند مرا به نبوّت و اهل‏بيتم را به امامت اختصاص داده است»؛ و اين نشانه‏ى فتح بزرگ و در هم شكستن كامل سنگرهاى كفر و نفاق بود.

از سوى ديگر پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به منادى خود دستور دادند تا بين مردم گردش كند و اين خلاصه‏ى غدير را تكرار كند: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ، اَللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ»، تا در غدير بعنوان تابلوى ابدى ولايت بر دلها نقش بندد.

بيعت مردان

پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) ضمن سخنرانى وعده داده بودند كه پس از پايان سخنرانى از شما بيعت خواهم گرفت، آنجا كه فرمودند:

بدانيد كه من بعد از پايان خطابه‏ام شما را به دست دادن با من بعنوان بيعت با او و اقرار به او، و بعد از من به دست دادن با خود او فرا مى‏خوانم. بدانيد كه من با خدا بيعت كرده‏ام و على با من بيعت كرده است، و من از جانب خداوند براى او از شما بيعت مى‏گيرم.

بيعت غدير به معناى التزام و پيمان وفادارى به ولايت دوازده امام معصوم عليهم‏السلام بود، و محتواى آن ضمن سخنرانى حضرت تعيين شده بود، و مردم بصورت لسانى به آن اقرار كرده بودند.

براى آنكه رسميت مسئله محكم‏تر شود، و آن جمعيت انبوه بتوانند مراسم بيعت را بطور منظم و برنامه‏ريزى شده‏اى انجام دهند، پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) پس از پايان سخنرانى دستور دادند تا دو خيمه برپا شود. يكى از خيمه‏ها را مخصوص خود قرار دادند و در آن جلوس فرمودند، و به اميرالمؤمنين (عليه‏السلام) دستور دادند تا در خيمه‏ى ديگر جلوس نمايد، و امر كردند تا مردم جمع شوند.

پس از آن مردم دسته دسته در خيمه‏ى پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) حضور مى‏يافتند و با آن حضرت دست بيعت مى‏دادند و تبريك و تهنيت مى‏گفتند. سپس در خيمه‏ى مخصوص اميرالمؤمنين (عليه‏السلام) حاضر مى‏شدند و بعنوان امام و خليفه‏ى بعد از پيامبرشان با آن حضرت دست بيعت مى‏دادند و پيمان وفادارى مى‏بستند، و بعنوان «اميرالمؤمنين» بر او سلام مى‏كردند، و اين مقام والا را تبريك مى‏گفتند.

برنامه‏ى بيعت تا سه روز ادامه داشت، و اين مدت را حضرت در غدير اقامت داشتند، و برنامه چنان حساب شده بود كه همه‏ى مردم در آن شركت كردند.

از كسانى كه در غدير با اميرالمؤمنين (عليه‏السلام) بيعت نمودند همانهايى بودند كه زودتر از همه آن را شكستند و پيش از همه پيمان خود را زير پا گذاشتند و بعد از پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) يكى پس از ديگرى رو در روى اميرالمؤمنين (عليه‏السلام) ايستادند.

جالب اينكه عمر بعد از بيعت اين كلمات را بر زبان مى‏راند: «افتخار برايت باد، گوارايت باد اى پسر ابى‏طالب، خوشا به حالت اى اباالحسن، اكنون مولاى من و مولاى هر مرد و زن مؤمنى شده‏اى»!

از آن جالب‏تر اينكه پس از امر پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) همه‏ى مردم بدون چون و چرا با اميرالمؤمنين (عليه‏السلام) بيعت مى‏كردند، ولى ابوبكر و عمر گفتند: آيا اين امر از طرف خداوند است يا از طرف رسولش (يعنى: از جانب خود مى‏گويى)؟ حضرت فرمود:

از طرف خدا و رسولش است. آيا چنين مسئله‏ى بزرگى بدون امر خداوند مى‏شود«؟ و نيز فرمود: »آرى حق است از طرف خدا و رسولش كه على اميرالمؤمنين است«.

بيعت زنان

پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) دستور دادند تا زنان هم با آن حضرت بيعت كنند و بعنوان «اميرالمؤمنين» سلام كنند و به حضرتش تبريك و تهنيت بگويند، و اين دستور را درباره‏ى همسران خويش مؤكد داشتند.

براى اين منظور- چون اكثر زنان نامحرم بودند- به دستور حضرت ظرف آبى آوردند و پرده‏اى بر روى آن زدند بطورى كه زنان در آن سوى پرده دستِ خود را در آب قرار مى‏دادند و اميرالمؤمنين (عليه‏السلام) در سوى ديگر دست خود را در آب مى‏گذاشت و بدين صورت بيعت زنان هم با آن حضرت انجام گرفت.

يادآور مى‏شود كه بانوى بزرگ اسلام حضرت فاطمه زهراعليهاالسلام از حاضرين در غدير بودند. همچنين كليه‏ى همسران پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و ام‏هانى خواهر اميرالمؤمنين (عليه‏السلام) و فاطمه دختر حضرت حمزه و اسماء بنت عميس در آن مراسم حضور داشتند.

عمامه «سحاب»

عرب هرگاه مى‏خواستند رياست شخص بزرگى را بر قومى اعلام كنند يكى از مراسمشان بستن عمامه بر سر او بود. اهميت اين برنامه آنگاه بيشتر مى‏شد كه شخص بزرگى عمامه‏ى خود را بر سر كسى ببندد و اين به معناى اعتماد بر او بود.

پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در مراسم غدير عمامه‏ى خود را كه «سحاب» نام داشت، بعنوان تاج افتخار بر سر اميرالمؤمنين (عليه‏السلام) بستند و انتهاى عمامه را بر دوش آن حضرت قرار دادند و فرمودند: «عمامه تاج عرب است». اميرالمؤمنين (عليه‏السلام) در اين باره چنين مى‏فرمايند:

پيامبر در روز غدير خم عمامه‏اى بر سرم بستند و يك طرف آن را بر دوشم آويختند و فرمودند: «خداوند در روز بدر و حنين، مرا با ملائكه‏اى كه چنين عمامه‏اى به سر داشتند يارى نمود».

شعر غدير

از زيباترين برنامه‏هاى غدير جلوه‏ى فرهنگى آن بود كه در قالب ادبيات شعرى خود را نشان داد. در مراسم پرشور غدير، حضور حسان بن ثابت شاعر بزرگ عرب از عنايات خداوند بود، چرا كه درخواست اين شاعر زبردست بسيار جلب توجه كرد.

او به حضرت عرض كرد: يا رسول اللَّه، اجازه مى‏فرمائيد شعرى را كه به مناسبت اين واقعه‏ى عظيم درباره‏ى على بن ابى‏طالب (عليه‏السلام) سروده‏ام بخوانم؟ حضرت فرمودند: بخوان به نام خداوند و بركت او.

حسان بر جاى بلندى قرار گرفت و مردم براى شنيدن كلامش ازدحام كردند و گردن كشيدند. او گفت: «اى بزرگان قريش، سخن مرا به گواهى و امضاىِ پيامبر گوش كنيد».

سپس اشعارى را كه همانجا سروده بود خواند تا بعنوان سند غدير بماند. ذيلاً متن عربى شعر حسان و ترجمه‏ى آن را مى‏آوريم:

اَلَمْ تَعْلَمُوا أَنَّ النَّبِىَّ مُحَمَّداً لَدى دَوْحِ خُمٍّ حينَ قامَ مُنادِياً

وَ قَد جاءَهُ جِبْريلُ مِنْ عِنْدِ رَبِّهِ بِأنَّكَ مَعْصُومٌ فَلا تَكُ وانِياً

وَ بَلِّغْهُمُ ما أَنْزَلَ اللَّهُ رَبُّهُمْ وَ إِنْ اَنْتَ لَمْ‏تَفْعَلْ وَ حاذَرْتَ باغِياً

عَلَيْكَ فَما بَلَّغْتَهُمْ عَنْ إِلهِهِمْ رِسالَتَهُ إِنْ كُنْتَ تَخْشَى الْأَعادِيا

فَقامَ بِهِ إِذْ ذاكَ رافِعُ كَفِّهِ بِيُمْنى يَدَيْهِ مُعْلِنُ الصَّوْتِ عالِياً

فَقالَ لَهُمْ: مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ مِنْكُمُ وَ كانَ لِقَوْلي حافِظاً لَيْسَ ناسِياً

فَمَوْلاهُ مِنْ بَعْدي عَلِيٌّ وَ اِنَّني بِهِ لَكُمْ دُونَ الْبَرِيَّةِ راضِياً

فَيا رَبِّ مَنْ والى عَلِيّاً فَوالِهِ وَ كُنْ لِلَّذي عادى عَلِيّاً مُعادِياً

وَ يا رَبِّ فَانْصُرْ ناصِريهِ لِنَصْرِهِمْ إِمامَ الْهُدى كَالْبَدْرِ يَجْلُو الدَّياجِيا

وَ يا رَبِّ فَاخْذُلْ خاذِليهِ وَ كُنْ لَهُمْ إِذا وَقَفُوا يَوْمَ الْحِسابِ مُكافِياً

آيا نمى‏دانيد كه محمد پيامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) كنار درختان غدير خم به حالت ندا ايستاد، و اين در حالى بود كه جبرئيل از طرف خداوند پيام آورده بود كه در اين امر سستى مكن كه تو محفوظ خواهى بود، و آنچه از طرف خداوند بر تو نازل شده به مردم برسان، و اگر نرسانى و از ظالمان بترسى و از دشمنان حذر كنى رسالت پروردگار را نرسانده‏اى.

در اينجا بود كه پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) دست على (عليه‏السلام) را بلند كرد و با صداى بلند فرمود: «هر كس از شما كه من مولاى او هستم و سخن مرا بياد مى‏سپارد و فراموش نمى‏كند، مولاى او بعد از من على است، و من فقط به او- نه به ديگرى- بعنوان جانشين خود براى شما راضى هستم. پروردگارا، هر كس على را دوست بدارد او را دوست بدار، و هر كس با على دشمنى كند او را دشمن بدار. پروردگارا، يارى‏كنندگان او را يارى فرما بخاطر نصرتشان امام هدايت كننده‏اى را كه در تاريكيها مانند ماه شب چهارده روشنى مى‏بخشد. پروردگارا، خواركنندگان او را خوار كن و روز قيامت كه براى حساب مى‏ايستند خود جزا بده».

پس از اشعار حسان، پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود: اى حسان، مادامى كه با زبانت از ما دفاع مى‏كنى، از سوى روح القدس مؤيد خواهى بود.

حضور جبرئيل در غدير

ظهور ملائكه به صورت آدمى در موارد خاصى اتفاق افتاده كه پيام خاصى براى هدايت مردم همراه داشته است. در غدير نيز اين اتفاق پس از سخنرانى پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) پيش آمد و بار ديگر حجت را بر همگان تمام كرد.

مردى زيبا صورت و خوشبوى كنار مردم ايستاده بود و مى‏گفت:

بخدا قسم، روزى مانند امروز هرگز نديدم. چقدر كار پسر عمويش را مؤكّد نمود، و براى او پيمانى بست كه جز كافر به خدا و رسولش آن را بر هم نمى‏زند. واى بر كسى كه پيمان او را بشكند.

عمر نزد پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) آمد و عرض كرد: شنيدى اين مرد چه گفت؟! حضرت فرمود: آيا او را شناختى؟ گفت: نه. حضرت فرمود:

او روح الأمين جبرئيل بود. تو مواظب باش اين پيمان را نشكنى، كه اگر چنين كنى خدا و رسول و ملائكه و مؤمنان از تو بيزار خواهند بود!

معجزه الهى در غدير

آنچه در غدير براى مردم بيان شد بزرگترين پيام اسلام، يعنى ولايت اهل بيت عليهم‏السلام بود. اگر در موارد بسيارى از اتمام حجتهاى الهى معجزه‏اى از سوى پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) صورت مى‏گرفت تا اطمينان قلوب آن مردم و نسلهاى تاريخ باشد، در غدير خداوند در حضور پيامبرش مستقيماً معجزه نشان داد و امضاى الهى را بر خط پايان غدير ثبت كرد.

در آخرين ساعات از روز سوم «حارث فهرى» با دوازده نفر از اصحابش نزد پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) آمد و گفت:

اى محمد! سه سؤال از تو دارم:

1. آيا شهادت به يگانگى خداوند و پيامبرى خود را از جانب پروردگارت آورده‏اى يا از پيش خود گفتى؟

2. آيا نماز و زكات و حج و جهاد را از جانب پروردگار آورده‏اى يا از پيش خود گفتى؟

3. آيا اينكه درباره‏ى على بن ابى‏طالب گفتى: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِيّ مَوْلاه...»، از جانب پروردگار بود يا از پيش خود گفتى؟

حضرت در جواب هر سه سؤال فرمودند: «خداوند به من وحى كرده است، و واسطه‏ى بين من و خدا جبرئيل است، و من اعلان كننده‏ى پيام خدا هستم، و بدون اجازه‏ى پروردگارم خبرى را اعلان نمى‏كنم».

حارث گفت: «خدايا، اگر آنچه محمد مى‏گويد حق و از جانب توست، سنگى از آسمان بر ما ببار يا عذابى دردناك بر ما بفرست».

همينكه سخن حارث تمام شد و به راه افتاد، خداوند سنگى از آسمان بر او فرستاد كه از مغزش وارد شد و همانجا او را هلاك كرد و ماجراى اصحاب فيل جلوى ديدگان 120000 جمعيت حاضر در غدير تكرار شد.

بعد از اين جريان، آيه‏ى «سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ، لِلْكافِرينَ لَيْسَ لَهُ دافِعٌ...» (معارج/1-3) نازل شد. پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) رو به مردم كردند و فرمودند: آيا ديديد؟ گفتند: آرى. فرمودند: شنيديد؟ گفتند: آرى. پس از اين اقرار مردم فرمودند:

خوشا به حال كسى كه ولايت او را بپذيرد، و واى بر كسى كه با او دشمنى كند. على و شيعيانش را مى‏بينم كه در روز قيامت سوار بر شتران با چهره‏هايى جوان، در باغهاى بهشت گردانده مى‏شوند در حالى كه تاج بر سر دارند و ترسى بر آنان نيست و محزون نمى‏شوند و با رضايتى عظيم از سوى خدا مؤيد هستند، و اين است رستگارى بزرگ!! تا آنكه در حظيرة القدس از جوار رب العالمين ساكن شوند، كه در آن برايشان هر چه بخواهند و آنچه چشمها لذت ببرند آماده است و در آن دائمى خواهند بود، و ملائكه به آنان مى‏گويند: «سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ، فَنِعْمَ عُقْبَى الدّارِ».(رعد/24)

با اين معجزه، بر همگان مسلّم شد كه «غدير» از منبع وحى سرچشمه گرفته و يك فرمان الهى است.

از سوى ديگر، تعيين تكليف براى همه‏ى منافقان آن روز و طول تاريخ شد كه همچون حارث فهرى فكر مى‏كنند و به گمان خود خدا و رسول را قبول دارند، و بعد از آنكه مى‏دانند ولايت على بن ابى‏طالب (عليه‏السلام) از طرف خداست صريحاً مى‏گويند: ما تحمل آن را نداريم!! اين پاسخ دندان شكن و فورى خداوند ثابت كرد كه هر كس ولايت على (عليه‏السلام) را نپذيرد منكر سخن خدا و رسول است.

پايان مراسم غدير

بدين ترتيب پس از سه روز، مراسم غدير پايان پذيرفت و آن روزها بعنوان «ايام الولاية» در ذهنها نقش بست. گروهها و قبائل عرب، با دنيايى از معارف اسلام، پس از وداع با پيامبرشان و معرفت كامل به جانشينِ او، راهىِ شهر و ديار خود شدند. پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نيز عازم مدينه گرديدند در حاليكه كاروان نبوت را به سر منزل مقصود رسانده بودند.

خبر «واقعه‏ى غدير» در شهرها منتشر شد و به سرعت شايع گرديد و به گوش همگان رسيد، و بدون شك توسط مسافران و ساربانان و بازرگانان تا اقصى نقاط عالم آن روز يعنى ايران و روم و چين پخش شد و غير مسلمانان هم از آن با اطلاع شدند.

بدين وسيله جامعه‏ى اسلامى بار ديگر قدرت خود را به نمايش گذاشت، و از حملات احتمالى بيگانه مصون ماند. بدين‏گونه بود كه خداوند حجتش را بر مردم تمام كرد؛ چنانكه اميرالمؤمنين (عليه‏السلام) مى‏فرمايد:

ما عَلِمْتُ اَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌وآله) تَرَكَ يَوْمَ الْغَديرِ لِاَحَدٍ حُجَّةً وَ لا لِقائِلٍ مَقالاً:...

پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در روز غدير براى احدى عذرى و براى كسى سخنى باقى نگذاشت.

به اميد آنكه در پانزدهمين قرن غدير پيام آن را به فرداها برسانيم، و از سنگر غدير سقيفه را نشانه رويم، تا پرچم ولايت را بر بلنداى تاريخ سر فراز داريم و لبخند رضايت بر لبان مبارك صاحب غدير بنشانيم.

 
     
 
دانلود منابع سؤالات مسابقه بزرگ غدیر خم 93